با سلام به خوانندگان عزیز اسمیرنا
«مسیح از مردگان برخاست»… این اعلام چه بسیار، پر قوت است.
امروز در چه شرایطی هستید؟ ترسیدهاید یا شاید ناامیدانه به آرزوی خود مینگرید! به هر چه میاندیشیم اگر گریان هستیم، بیایید گوشهایمان را به صدای خدا تیز کنیم، بشنویم و نوید زنده بودنش را فریاد زنیم. همانطور که مریم مجدلیه وقتی عیسی را بر صلیب کشتند و به قبر نهادند، روز یکشنبه به سمت قبر رفت و در پی اندوه و فکر از دست دادن عیسی وقتی به قبر خالی نگاه کرد با چشمانی اشکآلود، نوید حیات را شنید…
شرایط زندگی همواره ما را بر این مـیدارد تا نـگاهمان از نقشه عمیـق خـداوند دور شود و در پی خودخواهیها در تـرسها گم شویم.
مشکلات روابط در خانوادهها، مشکلات مالی، مشکلات عاطفی، بیماریها و… هر روز ما را دعوت میکنند تا گریان و سراسیمه خدایمان را در قبرها جستجو کنیم…
در صفحه من یک زن هستم این شماره با تامل بر کتاب «استر» در خدمت شما عزیزان میباشیم تا با نگرشی جدید بتوانیم امید، ایمان، شجاعت و سرسپردگی را با مسح خداوند در خود بپرورانیم و با نگاهی به قیام مسیح، زندگی کنیم.
آمین که با دقت و تامل بر زندگینامه استر، پیامی را که خدا برای تکتک ما در قلب این کتاب دارد دریافت کنیم تا همچون استر بانوی تاثیرگذار در نقشه خداوند باشیم.
تاریخچه
کتاب استر از نظر تاریخی به «خشایارشاه» ایران و آداب و رسوم آن زمان اشاره دارد و این برای ما ایرانیان و فارسی زبانان نقطهای از شروع و امید است که خداوند چقدر برای ما ارزش قائل شده؛ آمین که در جایگاهی که قرار گرفتهایم ارزش آنچه خدا ما را خطاب میکند دریافت کنیم تا همچون استر ملکهوار در پادشاهی خدا عمل کنیم و بدانیم که خداوند وعده دهنده امین است و او نام خودش را در ایران زمین جلال خواهد داد همانطور که در زمانهای گذشته داده است.
در روزگار خشایار شاه، در سال سوم سلطنت وی در ضیافتی، وقتی پادشاه سرمست شراب بود به «شهبانو وشتی» ملکه آن زمان امر کرد تا به حضور پادشاه بیاید، برای این که زیبایی او را به مردمان و امیران بنمایاند. ملکه وشتی از دستور پادشاه سرپیچی کرد و از ملکه بودن عزل شد.
بدین ترتیب ملازمان پادشاه گفتند باشد که دوشیزگان زیباروی برای پادشاه بجویند. پادشاه در تمامیِ ولایتهای مملکت خویش مأموران بِگمارَد تا این دوشیزگان زیباروی را جملگی در حرمسرای مَقَر پادشاهی شوش گرد آورند، و ایشان را زیر دست «هیجای»، خواجهسرای پادشاه، که سرپرست زنان است قرار داده، اسباب آرایش در اختیار ایشان بگذارند. و دختری که پادشاه را پسند آید به جای وَشتی شهبانو گردد. این سخن پادشاه را پسند آمد و طبق آن عمل کرد. پس چون امر و حکم پادشاه اعلام شد دختران بسیار در مَقَر پادشاهی شوش زیر دست هیجای گرد آمدند.
اِستر دختر زیبا روی یهودی بود که پدر و مادر خودش را از دست داده بود. او در نزد «مُردخای» خویشاوند خود که در دربار موقعیتی داشت زندگی میکرد. اِستر را نیز به کاخ شاه بردند و به هیجای، سرپرست زنان سپردند. او جز آنچه هیجای، خواجهسرای پادشاه و سرپرست زنان توصیه کرده بود، چیزی نخواست. اِستر نظر لطفِ همه کسانی را که او را میدیدند، جلب میکرد. و پادشاه، به اِستر بیش از همهی زنان دیگر مهر ورزید، و او بیش از هر دوشیزهی دیگر تحسین و نظر لطف پادشاه را به خود جلب کرد. از این رو پادشاه تاج شاهی بر سر او نهاد و او را به جای وَشتی شهبانو ساخت.
از آنجا که خدا در پس پرده کار میکرد روزی مردخای از توطئهای که بر علیه خشایارشاه شده بود با خبر شد و از طریق استر به گوش شاه خبر را رساند و چون پس از بررسی، درستیِ این امر آشکار شد، آن دو را بر دار کردند. این رویداد در حضور پادشاه، در کتاب تواریخ ایام ثبت گردید.
پس از این امور، خشایارشاه پادشاه، «هامان» پسر «هَمِداتای اَجاجی» را ارتقا بخشید و به او مقامی والاتر داد و کرسیِ او را از تمامی صاحبمنصبانی که با او بودند، بالاتر گذاشت. همه خدمتگزاران شاه که بر دروازه پادشاه بودند، به هامان سر فرود میآوردند و وی را سَجده میکردند، زیرا که پادشاه دربارهاش چنین فرمان داده بود. اما مُردِخای خم نمیشد و سَجده نمیکرد. هامان چون دید که مُردِخای خم نمیشود و او را سَجده نمیکند، از خشم پر شد. اما تنها بر مُردِخای دست دراز کردن را کسر شأن دانست. پس چون او را از قوم مُردِخای آگاه ساخته بودند، هامان بر آن شد تا همه یهودیان یعنی قوم مُردِخای را که در سرتاسر مملکت خشایارشاه بودند، از میان بردارد.
این دسیسه را مردخای با سند به استر خبر داد و او را امر کرد که نزد پادشاه رفته، به او التماس کند و به جهت قوم شفاعت نماید.
و از آنجا که قانون آن زمان بر این بود که اگر هر کس بدون اجازه و فراخواندگی پادشاه به صحن درونی درآید تنها یک حکم برای او میبود و آن اینکه کشته شود، مگر اینکه پادشاه چوگان زرین خود را به سوی او دراز کند تا زنده بماند و جدیت این امر از سرنوشت شهبانو وشتی بر همگان آشکار بود.
نقشه خدا یا فکر ما؟؟
استر ناچار به انتخاب بود، او در این موقعیت قرار گرفته بود، براستی او برای چه هدفی ملکه بود؟ خدا برای او چه نقشهای داشت؟
او با ترس از دست دادن جایگاهش روبرو بود. او دیده بود که چه بر سر ملکه وشتی آمد. یک طرف مرگ خودش و مقام، شهرت، محبوبیتش و در طرف دیگر مرگ قوم. میتوانید تصور کنید اگر به نالهها و قبر خالی (اشاره به مرگ مسیح) نگاه میکرد، چقدر این تصمیم میتوانست برایش سخت باشد. میتوانست از تمام چیزهایی که برای او مهیا بود بهره ببرد و موقعیت و جان خود را به خطر نیندازد و یا برای نجات قوم خود، از جان خود نیز بگذرد؟ ما در چهارچوب زندگی خود کدام یک را انتخاب میکنیم؟ میتوانیم با خودخواهی به شرایط خودمان توجه کنیم، یا ارزش دیگران را درک کنیم و به آنها توجه کنیم؟!
استر در این موقعیت وقتی در افکار خود غرق بود و چشمانش به شرایط سخت بود مردخای با جملهای شاید تلخ بیدارش کرد.
آنگاه مُردِخای گفت به اِستر چنین پاسخ دهند: «با خود مپندار که چون در کاخ شاهی به سر میبری، از میان همه یهودیان تنها تو جان به در خواهی برد. زیرا اگر در این زمان خاموش بمانی، راحت و نجات از جایی دیگر برای یهودیان خواهد آمد، اما تو و خاندانت هلاک خواهید شد و کسی چه داند، شاید که برای چنین زمانی به سلطنت رسیدهای!»
اِستر 4 :13 – 14
نگاه به خدایی که مهیا کننده است و پادشاهی او برقرار…
مردخای نگاه استر را از ترسهایش به قدرت و اراده و نقشه خدا برگرداند شاید امروز نیاز ما هم همین بیداریست، همانطور که خواندهایم:
«زیرا هر که بخواهد جان خود را نجات دهد، آن را از دست خواهد داد؛ امّا هر که بهخاطر من جان خود را از دست بدهد، آن را باز خواهد یافت.» مَتّی 16:25
اهمیت به نجات کاری هست که خداوند ما انجام داد او برای نجات ما از گناه و از هلاکت برنامه ریخت، عمل کرد و نجات را بر صلیب فراهم کرد. او نفع خود را نجست. همانطور که این روزها همسفر با یادآوری قیام مسیح هستیم بیاد آریم که او بهر ما مسیر جلجتا را پیمود، صلیب بردوش گرفت تا امروز الگویی برای ما باشد که همواره از خودمان خالی و به هدفی والاتر بیندیشیم، به پادشاهی خدا…
استر انتخاب کرد تا نخست در پی پادشاهی خدا باشد، همانطور که تک به تک ما دعوت شدهایم تا نخست پادشاهی خداوند را در زندگیمان بخواهیم. او دریافت اگر امروز در مقام ملکه هست خدا برای او نقشه دارد پس اطمینانش را بر خدا قرار داد و جانش را عزیز نشمرد؛ قلب یک شفاعت کننده را یافت تا پیش رود.
ما در چهارچوب زندگی خود کدام یک را انتخاب میکنیم؟ خودخواهی و توجه به شرایط خودمان؟ آیا دیگران برای ما ارزشمند هستند؟ استر قومش برایش ارزشمند بود، او سرسپرده قومش بود.
همینطور که در رومیان میخوانیم، با محبت برادرانه سرسپرده هم باشید و در احترام گذاشتن به یکدیگر پیشی بگیرید. چهار چوب خدا چیست؟ اراده خدا چیست؟
شاید این عبارات از ذهنمان بگذرد: «قوم من چه کسانی میتوانند باشند؟» «من که ملکه نیستم.» «من که قدرتی ندارم، چه کاری از من برمیآید.» و…
اما خداوند در کلامش پاسخ تمام سوالات را داده حتی بیشتر از آن چیزی که ما تصور کنیم، او خدایی زنده هست و شرایط امروزمان را میداند. همانطور که پولس در نامه به افسسیان گفتگویش با خدا را با ما در میان میگذارد میتوانیم ببینیم خانواده ما کیست؟ و چقدر به قوت خدا نیاز داریم تا محبت را بشناسیم، دریافتش کرده و در شفاعت قدم برداریم؛ خودمان را جدا نبینیم و قدمهایمان در محبت استوار باشد.
از این رو، زانو میزنم در برابر آن پدر که هر خانوادهای در آسمان و بر زمین، از او نام میگیرد، و دعا میکنم که بر حسب غنای جلال خود به شما عطا فرماید که در انسانِ باطنیِ خویش به مدد روح او قوی و نیرومند شوید، تا مسیح به واسطه ایمان در دلهای شما ساکن شود، و در محبت ریشه دوانیده، استوار گردید، تا توان آن بیابید که با همه مقدسین، به درازا و پهنا و ژرفا و بلندای محبت مسیح پی ببرید و آن محبت را که فراتر از معرفت بشری است، بشناسید – تا از همه کمالات خدا آکنده شوید. جلال باد بر او که میتواند به وسیله آن نیرو که در ما فعال است، بینهایت فزونتر از هرآنچه بخواهیم یا تصور کنیم، عمل کند. بر او در کلیسا و در مسیحْ عیسی، در تمامی نسلها، تا ابد جلال باد! آمین.
اَفِسسیان 3 :14 – 21
همانطور که خدا به ابراهیم وعده داده بود، اراده او این بود که قوم بارور و کثیر شود و ملتها برکت گیرند. یعنی در پی پادشاهی خدا بودن و استر با شجاعت انتخاب کرد که چشمش به نجات قومش باشد نه به عاقبتی که در انتظار اوست. در این عمل او، دیگر هیچ ترسی دیده نمیشد؛ او اراده خدا را میدانست و حال قدم در اراده خدا گذاشته بود. استر قلب پدر آسمانی را برای نجات دید و با او یک شد. فیض همکاری با خدا را دریافت کرد و این یک شدن را در قدم او برای روزه و دعا همراه قوم میتوان دید. او از قوم خود خواست که تا سه روز یکدل در روزه باشند تا با قوتِ روح خدا به حضور پادشاه برود. او سهم خودش را به عنوان فرزند خدا گذاشت، سپس در صبوری انتظار کشید تا خدا کار کند.
آیا ما هم در زندگیمان ابتدا سهم خودمان را به جا میآوریم یا چشمانمان به دنبال سهم اطرافیان است؟ چقدر همانند استر رفتاری تاثیرگذار داشتهایم؟ خدا از ما میخواهد هر لحظه در حضور او آرام باشیم و سهم خودمان را بگذاریم و منتظر او باشیم تا عمل کند.
استر فهمیده بود که اگر در جایگاه ملکه قرار گرفته بنا بر نقشه خداوند است. اگر چه همه او را دوست میداشتند، اما آنچه به او رسیده بود از مقام و… او را از نقشه خداوند دور نکرد، بلکه برای نجات قوم هم بکار برده شد. آری، استر زنی جسور و شجاع بود، استر انتخاب کرد تا تاثیرگذار باشد.
ما چقدر موقعیتها و چیزهایی که خدا به ما داده را برای پیش برد ملکوت خداوند استفاده میکنیم؟ آیا میدانیم هر آنچه که داریم متعلق به اوست؟
برای چه مسیحی هستیم؟ خدا ما را چگونه میبیند؟ آیا او از ما میخواهد که با ایمان در اراده او قدم برداریم و تاثیرگذار باشیم یا در موقعیتمان به خواب فرو رویم؟
در روز سوم وقتی که استر با قوت خدا وارد صحن پادشاه شد پادشاه نظر لطف افکند و درخواست او را جویا شد. همانطور که در رومیان باب 8 آیه 28 میخوانیم:
«میدانیم در حق آنان که خدا را دوست میدارند و بر طبق اراده او فرا خوانده شدهاند، همه چیزها با هم برای خیریت در کار است.»
قدم بعدی استر این بود که در صبوری خداوند پیش رود، او دشمن خود را به ضیافتی به همراه پادشاه دعوت کرد و در همین زمان خدا عمل میکرد. خدا توطئهای را که قبلاً بر علیه شاه شده بود از طریق مطالعه ثبت تواریخ ایام به یاد پادشاه آورد و وقتی متوجه شد که مردخای به خاطر این خدمت بزرگ هیچ حرمت و عزتی را دریافت نکرده تصمیم گرفت تا او را از میان شهر با رداها و اسب و صاحبمنصبان بگذراند و پیش روی او ندا کنند: «با کسی که پادشاه راغب به تقدیر از اوست، چنین کرده خواهد شد».
هامان نقشههای شریرانهاش را میکشید ولی خدا آنها را به برکت تبدیل میکرد. استر شب دوم هم ضیافتی بر پا داشت و باز از پادشاه و هامان دعوت کرد تا با او در ضیافت باشند.
خداوند، نقشه و طرح خود را ریخته بود او استر را به طرح خود دعوت کرد و استر دریافت که باید طبق روش طراح عمل کند و صبوری و انتظار خداوند را کشید، بلی او میخواهد، طبق دستورالعملش پیش رویم تا دیوارهای قطور همچون دیوار اَریحا در زندگیمان فرو ریزد و نقشههای شیطان پوچ و باطل گردد.
چقدر در زندگیمان صبوری میکنیم؟ چقدر صبر و آرامش ما تاثیرگذار است؟
چقدر مطیع هستیم؟ چقدر گوشهایمان را تیز کرده تا از خداوند بشنویم و طبق هدایت او عمل کنیم؟ آیا احساسات و منطق ماست که راه را انتخاب میکند یا مطیع راه خداوند هستیم؟
وقتی استر با حکمت و فروتنی خواستهاش را به حضور پادشاه برد در ابتدا در مورد خطری که تهدیدشان میکرد صحبت کرد. او کسی را محکوم نکرد تا زمانی که پادشاه از او پرسید: «کیست که جسارت کرده تا دست به چنین کاری بزند؟» آنگاه بود که او پاسخ داد: «همین هامان».
هامان بر چوبه داری که برای مردخای آماده کرده بود آویخته شد. این خدا بود که از طریق استر برای نجات قوم قدم به قدم کار میکرد و نام خود را جلال میداد، پیروزی از آن خداوند لشکرهاست. حال ما زنان چقدر به خدا در زندگیـــمان اجازه عمل کردن میدهیم؟
استر با این که ملکه بود و میتوانست با توان خودش جلو برود اما از همان ابتدا با دعا و روزه در اتحاد، اعلام کرد: «خداوندا، میخواهم تو رهبری این نجات را بر عهده گیری» و این بود که در تاریخ از استر زنی تاثیرگذار ساخت.
آمین که ما در رفتار، گفتار و اعمالمان کاری بکنیم که اثرگذار باشد. نه تنها استر در زمان خودش توانسته بود به چنین جایگاهی برسد بلکه ما زنان نیز میتوانیم امروزه به چنین جایگاهی برسیم؛ ورود به قصر پادشاه. ما نیز با ایمان به عیسی مسیح به قصر پادشاه آسمانی وارد شدهایم و با توبه از گناهان و انجام قوانین و اطاعت از خدا در مقام ملکه قرار گرفتهایم. ما میتوانیم مثل استر نه تنها برای قوم خودمان بلکه برای تمامی انسانها در حضور پادشاه آسمانی شفاعت کنیم.
خدا را شکر میکنیم که چنین میراثی از یک شخصیت زن در تاریخ ایران برای ما بعنوان نمونهای صبور و مطیع قرار داد تا ببینیم و درک کنیم که ما در خداوند از ارزش والایی برخوردار هستیم و میتوانیم در نیکویی ملکه باشیم، با محبت و فروتنی صلح برقرار کنیم و باعث جلال نام خداوند باشیم.
آمین که با دقت و تامل بر زندگینامه استر، پیامی را که خدا برای تک به تک ما در قلب این کتاب دارد دریافت کنیم تا همچون استر بانوی تاثیرگذار در نقشه خداوند باشیم.آمین