شناسنامه مجموعه:
«بازی تاج و تخت (Game Of Theron)» مجموعه سریال تلویزیونی است که توانست لقب پُر بینندهترین و موفقترین سریال تاریخ تلویزیون آمریکا را رقم بزند. دیوید بنیوف و دی بی وایس در مقام سازندگان و خالقان این مجموعه تلویزیونی توانستند با هدایت کارگردانان و آن تیم، برگ جدیدی بر رونق و جذابیت تصویری برای بیننده خود رقم بزنند.
بازی تاج و تخت، برگرفته از سری داستانها و کتابهای جرج آر آر مارتین میباشد که با زیرکی تیم کارگردانی و نویسندگان حتی برای خوانندگان این کتابها بار دیگر مسیری متفاوت را بجا گذاشت تا در 8 فصل متفاوت، همگان را برای دیدن این مجموعه همراه سازد.
اما داستان، بیشتر از داستانی حماسی و یا فانتزی جلوه میکند و از این رو شما را در چند شماره آینده با اسمیرنا همسفر خواهیم ساخت تا هر بار نگاهی به کلیات این روند بیاندازیم.
خلاصه مجموعه:
هفت خاندان بزرگ و اشرافی برای حاکمیت بر همه قلمروی هفت پادشاهی یعنی وستروس در حال مجادله و ستیز هستند. خانواده استارک، لنیسترها و باراتیون از برجستهترین این خاندانند.
در شروع داستان پادشاه هفت قلمرو یعنی رابرت باراتیون برای ملاقات دوست قدیمیاش و دعوت از او برای بودن در کنار پادشاه به عنوان مشاور و دست راست وارد وینترفل و خانواده استارک میشود. اما با ورود ادارد استارک و خانوادهاش به قلمرو اصلی، توطئهها و دسیسهها شروع میشود تا جایی که به مرگ پادشاه و گردن زدن مشاور او میانجامد؛ و این آغاز داستان برای کاشته شدن بذر جنگی دیگر در قبایل خواهد بود.
خانواده ادارد استارک هر یک به سرنوشت و راهی پراکنده میشوند. دختر بزرگ ادارد یعنی سانسا استارک که نامزد پادشاه کنونی خوانده شده بود حال به بردهای جنسی تبدیل شده که پادشاه هر روزه روح او را تخریب میکند و سعی به خورد کردن او را دارد.
آریا استارک دختر پر جنب و جوش ادارد که قتل پدر خود را مشاهده کرده است حال به مسیر انتقام قدم میگذارد. برن استارک، پسر بازیگوش ادارد که بر اثر سوقصدی مفلوج شده است وارد مسیری از زندگی میشود که هرگز آن اندیشه را در سر نداشته است.
راب استارک که حال برای باز پسگیری قدرت و حق خانواده به قتلگاهی سیاه پا میگذارد و کاتلین همسر ادارد که همسرش را به قتل رساندهاند، اینبار نیز باید شاهد قتل بسیاری از نزدیکانش باشد.
جان اسنو فرزند خوانده استارک نیز به نگهبان شب در دیوار یخی تبعید میشود. مکانی که سالیان درازیست از قلمرو پادشاهی در مقابل چیزی نادیده نگهبانی میکند…
بررسی اول (کلیات مجموعه در قاب اسمیرنا):
در نگاه اول و قاب کلی «بازی تاج و تخت» نه تنها یک فانتزی مهیج فقط نیست بلکه تصویری از دنیای کنونی خود ماست که در آن زیست میکنیم.
دنیایی که هر گوشه و هر مرز و هر خیابان به قلمروی قدرت تبدیل شده است. در این قلمرو هر کس برای بدست آوردن قدرت و رسیدن به تخت پادشاهی و جلال خود، دست به هر تدبیری میزند.
در بازی تاج تخت در نگاه اول شاهد صحنههای خشونت، بریدن سر، خیانتها، روابط دروغین و ناراستی بسیار هستیم. این مجموعه براحتی تصاویر و صحنههای عریان را به نمایش میگذارد و نماد و سمبلی است از دنیایی که پر از خیانتهای نزدیکان و آشنایان به هم، برادر به برادر و غیره برای کسب قدرت و نشستن در تخت آهنین. تخت آهنینی که در تمام این هشت فصل بجا مانده و حتی در پایان که تمامی شهر و مردم به خاکسترانی تبدیل شدهاند و شهر و آبادی به ویرانه بدل گشته است هنوز چشم نوازِ بیننده خود است و مسندی برای تکیه زدن به قدرت.
تمامی هفت قلمرو در پی بدست آوردن قدرت هستند، در حالی که دشمن اصلی در آن طرف دیوار درصدد فراهم کردن ارتشی نیرومند از مردگان است تا همه قلمرو و مردمانش را ببلعد. نایت کینگ موجودی که از سرما و یخ فرمان میراند و با اشاره دستهایش هر کس را که کشته باشد به مردگانی برای ارتشش مبدل میکند تا بتواند از دیوار یخی به قلمرو پادشاهی راهی باز کند.
در دنیایی که زندگی میکنیم نیز با کمی تامل همین بازی تاج و تخت را میبینیم و هر یک بدنبال رسیدن به قدرتهای کوچک و بزرگمان پا بر هویتها و انسانیتهایمان میگذاریم. در صورتی که دشمن ما ابلیس در کمین است تا ببلعد. تا از پا بیاندازد چون برنامهای در راه دارد. با افتادنها به ارتش مردگان او تبدیل شدهایم و از او فرمان میبریم و در پی او پیرو میشویم.
مردگان روحانی که اگر چه زنده بنظر میآیند و راه میروند ولی هدف و حیاتی در آنها دیده نمیشود.
شما را دعوت میکنیم تا با این قاب کلی امروز بار دیگر به بازی تاج و تختها بنگرید. در شمارههای آینده بر اساس این قاب به بررسی شخصیتها و موقعیتها نیز خواهیم پرداخت.
در مسیح حیات یابید.