سلام و درود به تک به تک شما خوانندگان و علاقه مندان به هنر
آمين که اين سال جديد ميلادي شروعي تازه براي همه ما باشد و در قوت خدا و شادي او پيش رويم.
در اين شماره به 3 تابلو زيبا و پرتامل از موزه Gemaldegalerie Alte Meister, Dresden نگاهي مياندازيم. اين گالري تصاوير استادان پير را در خود جاي داده است و شامل آثار عمده رنسانس ايتاليا و فلاندري ميباشد که آثار برجسته نقاشان آلماني، فرانسوي و اسپانيايي آن دوره را در خود جاي داده و از جاذبههاي اين گالري ميباشند. حدود 750 اثر در اين گالري به نمايش گذاشته شده است و قدمت آنها مابين قرون 15 تا 18 ميلادي ميباشد. نقاشيهاي قرن نوزدهم به بعد در گالري استادان جديد Gemäldegalerie Neue Meister در آلبرتينوم نمايش داده ميشوند. شاهکارهاي رنسانس و باروک نيز از نقاشان ايتاليايي مانند رافائل، تيتيان، جورجيون، کورجيو، تينتورتو و گوئرسينو به نمايش در آمده است. اين مجموعه شامل تعداد زيادي از نقاشيهاي فلاندري و هلندي که توسط روبنس، رامبراند، جوردنس، ون ديک و ورمير در قرن هفدهم خلق شدهاند ميباشد. در اين مجموعه رنگ ديوارها به طور مجزا براي ساختار مجموعه استفاده شده است. آثار هنري ايتاليايي در اتاقهايي با ديوارهاي قرمز عميق به نمايش گذاشته شده است، نقاشيهاي هلندي و فلاندر با زمينه سبز و تصاوير اسپانيايي و فرانسوي مربوط به قرن هفدهم بر روي ديوارهاي خاکستري به نمايش گذاشته شده است. لازم به ذکر است که اين گالري ساليانه بيش از پانصد هزار بازديد کننده دارد.
در راه عمائوس
اين تابلو اثري از «فريتز فون اوده» نقاش و افسر آلماني ميباشد. او اين تابلو را در ابعاد 66 در 90 سانتيمتر در سال 1891 با نقاشي پاستل، بر اساس انجيل لوقا باب 24 ترسيم کرده است.
پاستل از دوره رنسانس توسط هنرمندان استفاده ميشد و در قرن هجدهم هنگامي که تعدادي از هنرمندان برجسته، پاستل را رسانه اصلي خود قرار دادند، محبوبيت زيادي به دست آورد. اين ماده از رنگدانه «پودر خالص» و «چسب» ساخته شده است که آن را در کنار هم نگاه ميدارد. اکثر تابلوهاي فريتز بر اساس کتاب مقدس ميباشد.
فريتز با قرار دادن عيسي بين شاگردان و متمايل کردن و خم شدن آنها به سمتش نشان ميدهد که گوش آنان صدا و تعليمي آشنا ميشنود و يا شايد به نوعي توجه آنان را با سخنانش به خود معطوف کرده است، اما چه بسا که شاگردان قدرت تشخيص عيسي را ندارند. در اين تصوير شاگردان به دهکدهاي ميروند و در همان هنگام مردي به ملاقات آنان ميرود؛ آري عيسي در منطقهاي به نام عمائوس بر آنان ظاهر گشت. نقاش با کشيدن کلاهي در دست شاگردان به نشانه احترام نشان ميدهد که انگار آنها ميدانند شخصي بزرگتر از خودشان بين ايشان ايستاده است. نقاش در اينجا صحبت از ارزش ميکند؛ ارزش راه رفتن با خداوند و استاد خود. آمين که ما هم ارزش با خدا بودن را در عمل خود نشان دهيم. در تصوير جاده و راهي در نور ميبينيم اما در کنارهها و سمت چپ تاريکي ميباشد. حصارهايي که در تصوير ميبينيم درست از نقطهاي که عيسي را ملاقات کردهاند شروع شده و توجه ما را به اين جلب ميکند که وقتي با مسيح ملاقات ميکنيم و همقدم ميشويم در نور هستيم و امنيت داريم؛ امنيت از تاريکي…
اين اثر با پوشانده شدن چمنزارها و مرتعها ما را به ياد مزمور 23 مياندازد: «خداوند شبان من است محتاج به هيچ چيز نخواهم بود. در مرتعهاي سرسبز مرا ميخواباند و به شناخت حقيقت رهبريام ميکند.» ردايي که بر تن عيسي به رنگ آبي ميبينيم نشان نيز از الوهيت و آسماني بودن او دارد. در کلام به ما وعده داده شده است که هر جا دو يا سه نفر به اسم عيسي جمع شوند او نيز در آنجا حضور دارد و اين عکس به خوبي نمايانگر اين موضوع ميباشد. زماني که بعد از قيامِ عيسي، شاگردان در راه عمائوس تصور ميکنند که خداوند و منجيشان را از دست دادهاند و درباره او سخن ميگويند مسيح بين ايشان حضور مييابد! قيام عيسي براي ما نشانه پيروزي ميباشد.
او هر لحظه در زندگيهاي ما حضور دارد اما ما گاهي اوقات مانند همين شاگردان فکر ميکنيم که ما را تنها گذاشته و غمگين و ناراحت ميشويم. امروز بياييم سرهاي خود را بالا گرفته و با پيروزي بر اين دنيا و رياستها اعلام کنيم که خداوند و نجات دهنده من زنده هست. او در کنار ماست و قادر است تا به جانهاي خسته ما آرامي و قوت بخشد.
استر و مردخای (در راه نوشتن نامه جشن پیروزی)
اين اثر نيز توسط «آرنت دو گلدر» نقاش هلندي در سال 1685 با رنگ روغن روي بوم بر اساس کتاب استر باب 9 نقش بست. در زماني که دشمن با دسيسهچيني در دربار حکم پادشاه را براي قتل عام کردن قوم خدا گرفته بود استر با شجاعت و هدايت خدا قدم برداشت و باعث نجات قوم و جلوگيري از کشتن آنان شد.
در اينجا مردخاي نامهاي براي قوم يهود مبني بر اينکه از دسيسه دشمن به ياري يهوه خدايمان نجات پيدا کردهايم مينويسد و اذعان ميدارد «بياييد اين عيد را مبارک بدانيم». نقاش با نورانيتر و حتي بالاتر کشيدن استر نسبت به مردخاي، اهميت و جايگاه نقش او را به ياد ما مياندازد. همينطور لباس و جواهرات او نشان دهنده ملکه بودن وي ميباشد. خداوند استر را به جايگاه ملکه دربار ايران براي هدفي مشخص برگزيده بود. استر سمبلي از کار مسيح ميباشد که براي نجات مردم قدم برداشت. پارچه روي ميز و پشت سر استر نشاني از خون مسيح ميباشد چرا که در اينجا نجات اتفاق افتاده و نامه نجات نيز بر روي ميز فاخرِ مخملِ قرمز به ياد خون مسيح نوشته شده است، نامهاي که غم را به شادي و ترس را به ايمان مبدل ميکند.
انگشتري که بر دست استر ميباشد نشان از عروس بودن او در پادشاهي خداوند است. امروز همه ما که به مسيح ايمان آوردهايم بواسطه نجات در او انگشتري بر دستمان نشانده شده و نجات را دريافت کردهايم. اين عکس شايد يادآور کوهي باشد که موسي به ملاقات با خدا رفت و از خداوند فرمانهايي مبني بر خارج کردن قوم از بردگي و گناه و اسارت گرفت، و بعد از آن قوم از کار خدا به شادي و پرستش پرداختند. اين واقعه هم يادآور کار عظيم خداوند، در آن زمان ميباشد و حال مردخاي با نامگذاري اين عيد قوم را به شادي فرا ميخواند. به ياد داشته باشيم که خداوند قادر است تا ما را نيز از دسيسههاي اين دنيا نجات دهد و مانند قوم نااميديهايمان را به اميد و غمهايمان را به شادي تبديل کند.
پرسش درباره پرداخت خراج
اين تابلو اثري از «تيزيانو وچليو» ملقب به «تيتيان» نقاش ونيزي ميباشد. او با الهام گرفتن از شخصيتهاي کتاب مقدس و داستان آنها تابلوهاي خود را به تصوير درآورده است. اغلب نقاشيهاي او به سبک رنسانس ميباشد. تيتيان اين تابلو را با رنگ روغن روي بوم در ابعاد 70 در 79 سانتيمتر در سال 1515 بر اساس انجيل متي باب 22 خلق کرد. فريسيها سکهاي را نزد عيسي آورده تا او را بيازمايند و بپرسند آيا ماليات بدهند يا نه؟ آنها با اين عمل ميخواستند عيسي را وادار به اظهار نظر سياسي کنند چرا که اين تنها دامي بود که عيسي را در محضر دولتمردان روم مجرم و گناهکار جلوه ميداد. ولي عيسي در جواب ايشان ميگويد عکس چه کسي بر روي سکه شما ميباشد؟ مال قيصر را به قيصر و مال خدا را به خدا بدهيد.
امروز بر روي آنچه در زندگي ما ارزش دارد و ثروت به حساب ميآيد و براي آن تلاش ميکنيم تصوير چه کسي حک شده و يا آن را نمايان ميسازد؟ تبحر تيتيان در اينجا به نوعيست که عيسي را با نگاهي عميق به تصوير کشيده و حالت چهره او نمايانگر اين ميباشد که از فکر رياکارانه فريسي خبر دارد. شايد نقاش با بکار گرفتن تضاد در رنگ لباس عيسي، نشان دادن دو شخص و همانطور نشان دادن انگشتان عيسي که به دو روي سکه اشاره دارد ميخواهد دورو بودن فريسيان را نمايان سازد. نشان از ظاهري که ميگويد ما بدنبال خدا دوستي هستيم اما در واقع خدا را ميآزمايند. شفافيت و کامليت بخوبي در چهره مسيح نمايانگر است اما تصوير مرد فريسي بطور نيم رخ و تاريک ترسيم شده است گويي او روي ديگرش را پنهان نموده است. جامه مرد فريسي به رنگ سفيدي است که دنيا باعث چرکين بودن آن شده است و لباس مسيح به رنگ ارغواني به نشانه پادشاهي و رنگ قرمز يعني نجات ميباشد.در آيه 16 همين باب ميخوانيم که فريسي اينطور ميگويد: «ميدانم طريق خدا را به راستي تعليم ميدهي و به ظاهر خلق نمينگري» اما با اين حال باز با رياکاري به نزد او ميآيد؛ به مانند ما که ميدانيم خدا از درونمان آگاه است اما باز مواقعي با جامه و لباسي سفيد و به ظاهر پاک اما دروني سياه و تاريک به نزد او ميرويم.
اگر لباس و جامه ما را هم اين دنيا سياه و کثيف کرده است امروز با ايمان آوردن به کار مسيح و قدم برداشتن در نور و مسير او خداوند ردايي نو بر تنـمان مـيکند و از تمام افکـار کـهنه و مـذهبي و اسـارتهايمـان رهـايي ميدهد و فکري تازه به ما ميبخشد.