درودي بيکران به دنبال کنندگان صفحه تاريخ سازان آسماني!
شمارههاي پيشين به شرح سرنوشت پيروان و شاگرداني پرداختيم که هر يک در ادامه مسير استاد و سرور خود با استواري بر ايمان و اعتقادشان حتي تا به مرگ نهراسيدند.
همانطور که غالباً اشاره شده است مردم معمولاً به خاطر چيزهاي دروغ، شکنجه يا مرگ دردناک را تحمل نميکنند.
در اين شماره به شرح زندگي و مسير «يهودا» خواهيم پرداخت.
شاگردي و راه مسيح را براستي چگونه ميتوان از درد و رنج خالي دانست در حالي که مکتوب است:
«چون مسيح در عرصه جسم رنج کشيد شما نيز به همين عزم مسلح شويد.» (اول پطرس 4)
يهودا/ تداي: (شهادت 70 سال بعد از ميلاد مسيح)
در آن زمان حداقل سه شخص که هر سه آنان نامشان «يهودا» بود در پيرامون عيسي نقشهاي برجستهاي داشتند.
دو نفر از آنان از شاگردان و پيروان منتخب عيسي يعني يهودا اسخريوطي و يهودا پسر يعقوب بودند و سومي يهودا، برادر ناتني عيسي بود که تا زمان رستاخيز عيسي به او ايمان نياورد. اما پس از قيام مسيح از مردگان به جمع پيروان و رهروان عيسي پيوست و قلب خود را تسليم اين پادشاه حقيقي نمود.
در عهد جديد رسالهاي به نام او يعني رساله يهودا (برادر ناتني عيسي و فرزند يوسف و مريم) مکتوب است ولي موضوع بحث ما در اين شماره در مورد يهودا معروف به «تداي» شاگرد وفادار عيسي و فرزند يعقوب است. (لوقا 6: 16)
حتي نويسندگان انجيل هم اين نياز را احساس کردند که در هنگام درج وقايع نام يهودا تسليم کننده عيسي را از يهودا شاگرد وفادار عيسي متمايز نشان دهند. (اعمال رسولان1: 18-20)
هر دو نفر آنها يعني يهودا اسخريوطي و يهودا شاگرد وفادار عيسي با خشونت مردند با اين تفاوت که: اولي با دست خودش و از سر پشيماني به خاطر خيانت به عيسي و ديگري به دست ديگران به خاطر ترويج انجيل و معرفي عيسي به مردم جهان چشم از جهان فرو بستند. (متي 27: 3-10)
از برخي از منابع مکتوب در اناجيل ميتوان اين اطمينان را داشت که هر زمان که نام يهودا (تداي) برده شده است خود او در آنجا حضور داشته است.
بطور مثال در انجيل يوحنا 14: 22 مکتوب است که يهودا سوالي عجيب و در عين حال مايوس کننده از عيسي ميپرسد.
يهودا، نه اسخريوطي، از او پرسيد: «سرور من، چگونه است که ميخواهي خود را بر ما ظاهر کني، اما نه بر اين جهان؟» عيسي پاسخ داد: «اگر کسي مرا دوست بدارد، کلام مرا نگاه خواهد داشت، و پدرم او را دوست خواهد داشت و ما نزد او خواهيم آمد و با او مسکن خواهيم گزيد.»
با نگاهي اجمالي به اين پرسش يهودا و نقطه نظر او ميتوان به دشواريهايي که شاگردان در درک هدف اصلي عيسي داشتند پي برد.
مشکل شاگردان عدم آگاهي و ايمان آنان به عيسي به عنوان پسر خدا نبود بلکه نداشتن درک صحيح از نقشه خدا براي جهان بود.
سوال يهودا در واقع اين بود که «چطور ميتواني بر جهان حکومت کني در حاليکه خود را به جهان نشان نميدهي؟»
پاسخ عيسي به اين پرسش بار ديگر اين حقيقت را آشکار کرد که هدف از پادشاهي و ملکوت خدا اين دنيا نيست. (يوحنا 14: 23)
ماموريت بزرگي که در هر دو نسخه متي (28: 19-20) و اعمال رسولان (1: 8) به آن حکم شده بشارت انجيل به تمامي قومهاست.
اگرچه ورود به پادشاهي خدا براي همه مردم جهان مهيا است ولي در عين حال ميتوان گفت که يک انتخاب و تجربه قلبي و انفرادي براي هر مرد و يا زن ميباشد.
عيسي به شاگردان خود وظيفهاي بسيار بزرگ و مهم محول کرد و آنان را به قدرت و درک آن تجهيز نمود.
هسته اصلي درک آنان از رسالت خود بر اين واقعيت استوار بود که مسيري که در آن قدم گذاردند آسان نخواهد بود.
و با آنان آنطور رفتار خواهد شد که با عيسي ناصري در آن زمان شد. در واقع همان وعده شراکت در پيروزي و شراکت در رنج که عيسي به آنان داد.روايات کهن موجود درباره خدمات يهودا حاکي از آن است که ماموريت وي براي بشارت انجيل از شمال و شرق اورشليم و حتي تا هند را شامل ميشد.
او نيز همانند همشاگردي خود يعني «برتولما» پيوند تاريخي عميقي با مسيحيت در «ارمنستان» (سرزمين باستاني بين درياي سياه و خزر که امروزه ما آن را به نام ترکيه شرقي ميشناسيم) دارد.
ارمنستان بر اساس بشارتهاي اوليه و همچنين اعلام رسمي توسط دولت منتخب خود مدتهاست که به عنوان اولين کشور و ملت مسيحي در قرن چهارم شناخته ميشود. اما در حقيقت منبع اوليه و تاثيرگذار در اين ناحيه به يهودا و سپس همشاگردي او برتولما برميگردد. او نخستين فردي بود که در آنجا به خدمت پرداخت و اين خدمات را به مدت هشت سال ادامه داد.
حدوداً در سال 70 بعد از ميلاد يهودا بوسيله نيزه يا کمان به شهادت رسيد. از جزئيات مربوط به شهادت او اطلاع چنداني در دست نيست اما تاثير انجيل در سرزمينهاي جديد با ايمان و استقامت شاگرداني همچون او در حال رشد است و پيغام آنان هرگز نمرده است.
يک روايت موجود است که ممکن است دليل سفر يهودا پس از رستاخيز عيسي به ارمنستان را به تصوير بکشد. اگر چه اين روايت از لحاظ تاريخي تاييد نشده اما حس کنجکاوي را در مورد نحوه سفر در قرن اوليه را به چالش ميکشد.
بر اساس اين روايت که از يک اسقف و مورخ کليساي باستاني به نام «يوسبيوس» ميباشد، اخبار مربوط به عيسي به پادشاهي «ادسا» در ارمنستان شرقي ميرسد و پادشاه آنجا به نام «آبگار» نامهاي به عيسي ميفرستد و پيشنهاد ميدهد که مسيح در سرزمين آنها پناه گيرد. چرا که هم جانش در امان خواهد بود و هم شنوندگان بهتري در آن سرزمين خواهد داشت.
همچنين آگبار پادشاه اميدوار بود که عيسي او را از بيماري که داشت شفا بدهد. عيسي به او پاسخ داد که مسئوليت او ايجاب ميکند که تا محقق شدن و يا به انجام رسيدن کلام خدا در اسرائيل بماند و ترتيبي ميدهد تا يکي از شاگردانش را به عنوان فرستاده شخصي پس از رستاخيزش به آنجا بفرستد که مورخان ميگويند آن فرستاده «يهودا تداي» بوده است.
شرح حالهايي که در اناجيل و يا ساير قسمتهاي عهد جديد در مورد خادمين در خفا مکتوب است ممکن است خيلي ما را به نسبت ديگر قسمتهاي کتاب مقدس تحت تاثير قرار ندهد ولي به خوبي ميتواند ما را به درک و توجه بيشتر به مسير و عهد تازه کتاب مقدس سوق دهد.
اينکه آيا حقيقتاً عيسي نامهاي دريافت کرده و يا پاسخي به آن فرستاده شده است در کتاب مقدس مکتوب نيست ولي اينکه چنان روايتي نيز رخ داده باشد خيلي هم دور از انتظار نيست.
درکتاب مقدس تعداد کساني که در مرکز توجه هستند و يا کساني که حضور آنها محسوس نميباشد زياد است.
امواج و سيل خبر خوش انجيل با رستاخيز عيسي در درياي بشريت آغاز شد و در مسيري طولاني به هر طرف گسترش يافت و شايد هم اين خبر خوش حتي در زمان حيات او گسترده و پخش شده است.
در انتها تنها ملکوت ميتواند امواج اصلي و سرگذشت کامل نخستين کساني که انجيل را در اقصي نقاط زمين منتشر کردند را آشکار کند.(فيليپيان 1: 29)