اگر می‌خواهید بر روی آب قدم بزنید، باید از قایق خارج شوید (قسمت دوم)

نام کتاب: اگر می‌خواهید بر روی آب قدم بزنید، باید از قایق خارج شوید (قسمت دوم)
نویسنده: جان ارتبرگ
ترجمه: میشل آقامالیان
در مجله پیشین (شماره ۵۰) با شما بخش‌های نخستین این کتاب را در میان گذاشتیم؛ «دعوت الهی ما چیست؟ خدا از ما چه می‌خواهد آیا به دعوت او لبیک گفته‌ایم یا به قایق‌های‌مان چسبیده‌ایم؟ چه موانعی برای روی آب راه رفتن داریم؟ آیا دعوت الهی خود را می‌شناسیم و…»
فرهنگ کتاب خواندن با رشد فضای مجازی در بین ما بسیار کمتر شده است. چرا که ما همیشه به دنبال لقمه‌هایی کوتاه و ساده برای گذران هستیم، اما این میانبرهای کوتاه صبور بودن و کامل قدم برداشتن را از ما دزدیده است. شما را تشویق می‌کنم تا نه تنها این کتاب بلکه هر کتابی که شروع به خواندن می‌کنید را تا به انتها ادامه بدهید. برای جذاب‌تر شدن خواندن آن می‌توانید به صورت گروهی آن را مطالعه کنید. تیم معرفی کتاب اسمیرنا نیز این کتاب‌ها را به صورت گروهی مطالعه می‌کند. وقتی یک کار به صورت تیم و گروهی انجام می‌شود خستگی و تنبلی نمی‌تواند مانع ادامه شود.
و در این شماره به ادامه اشاره کوتاهی به مطالب این کتاب می‌اندازیم تا شما با قلبی مشتاق‌تر این کتاب را به طور کامل بخوانید…
در چه قسمتی از زندگی‌تان خدا شما را فرا خوانده تا از قایق خودتان پیاده شوید؟ در ترس، سرخوردگی، رحم و شفقت، دعا و…
آخرین باری که شما دلسوزی کردید و با دیگران مهربان بودید چه زمانی بود؟ عیسی تمام این مدت این کار را انجام می‌داد او جذامیان را لمس می‌کرد و با باجگیران همسفره می‌شد؛ و عیسی می‌گوید: اگر چیزی به نام من بخواهید به شما داده می‌شود، ما باید برای هرکاری و هر قدمی که می‌خواهیم برداریم دعا کنیم و به خداوند بسپاریم، شما به تنهایی نمی‌توانید کاری بکنید، راه رفتن روی آب کاری است که خدا با فیض و قدرت خود می‌خواهد به شما بدهد.
در فصل دیگری از این کتاب راجع به فریاد از روی ترس می‌خوانیم. علت اینكه خدا اغلب می‌گوید نترس، قوی و دلیر باش، می‌توانی به من اعتماد كنی، نترس؛ این است كه ترس زودتر از هر چیز دیگری ما را غرق می‌كند. ترس ایمان را نابود می‌كند و ما را از توكل و اطاعت به خدا منع می‌كند. عیسی ما را فرا خوانده تا فكر هیج چیز را نكنیم و در آغوش او بپریم.
آری… ترس باعث از بین رفتن عزت نفس و شادی می‌شود و همچنین از بین رفتن صمیمیت اصیل و حقیقی می‌گردد. ترس به ما عدم آمادگی برای خدمت به خدا می‌دهد و باعث اعتماد نكردن به خدا می‌شود. و اما… ترس از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد.
در تمام این قسمت‌ها نویسنده بطور خاص مثال‌هایی گفته و راهکارهایی برای مقابله با آنها مطرح می‌كند كه پر از بركت می‌باشد. بطور مثال در مورد عدم تحقق سرنوشت حقیقی؛ ترس در این مورد باعث می‌شود استعدادی كه خدا در ما نهاده شكوفا نشود. در فصل هفتم نویسنده در مورد احساس غرق شدن ‌‌صحبت می‌کند، احساسی که همه ما با آن بارها روبرو شده‌ایم. کسی که تا به حال در چیزی شکست نخورده است نمی‌تواند شخص بزرگی باشد؛ شکست محک بزرگی است. در طفولیت شکست چندان تاثیری برحال ما ندارد؛ هیچ بچه یک ساله‌ای را نخواهید دیدکه وقتی موقع راه رفتن زمین می‌خورد بگوید چقدر احمق و دست و پا چلفتی هستم، انگار من برای راه رفتن آفریده نشده‌ام. یقیناً نمی‌خواهم کسی افتادنم را ببیند، بچه‌ها کاملاً حاضر به افتادن هستند، آنها به هنگام آموختن راه رفتن باکی از افتادن ندارند. اما انگار هر چه بزرگ‌تر می‌شویم، ترس‌مان از افتادن بیشتر می‌شود و ترجیح می‌دهیم برای اجتناب از افتادن قید راه رفتن را نیز بزنیم. به طور مثال پطرس قدم زننده‌ای نوپا بود، گام‌های او مانند ایمانش لرزان بود اما وی حاضر بود برای توکل عمیق‌تر به عیسی خودش را به مخاطره بیندازد؛ پطرس چیزهایی باید یاد بگیرد و عیسی مشکل پطرس را به او نشان می‌دهد.
من ایمان دارم یکی از مهم‌ترین سوالات زندگی، این است که چرا عده‌ای از شکست نیرو می‌گیرند و عده‌ای دیگر بر اثر شکست فلج می‌شوند! همه ما در زندگی با شکست مواجه شده‌ایم. برای برخی شکست پلی می‌شود برای آموختن مطالب تازه و برخی دیگر را شکست کاملاً از پا در می‌اندازد و باعث می‌شود ناامید شوند و تصمیم بگیرند هرگز از قایق خارج نشوند. کسانی که می‌توانند از شکست درس بگیرند و ضمن درک عمیق ارزش خود، انگیزه تلاش دوباره را در خود ایجاد کنند. آنها در بهره‌گیری از شکست استاد می‌شوند.
کتاب مقدس می‌گوید داوود مدت طولانی پی‌درپی به موفقیت‌های درخشان نایل می‌شد. او می‌دانست که معنی قدم زدن بر روی آب چیست او به خدا اعتماد کرد و مدتی طولانی به هر کاری که دست می‌زد موفق می‌شد، اما ناگهان ورق برگشت و تمام چیزهای نیکویی که بدست آورده بود را از دست داد و مجبور به فرارشد. داوود در شغل و زندگی زناشویی خود شکست خورده و مشاورش فوت کرده بود و بهترین دوستش نیز کنارکشیده بود. وضع از این هم بدتر شد، داوود به جاهای مختلفی پناه برد اما هر بار شکست می‌خورد و سرانجام به غار عدلام پناه آورد که نام آن را غار شکست می‌گذاریم. زمانی از غار شکست سر در می‌آوریم که رویاهای‌مان نقش برآب شده و با شکست مواجه می‌شویم. از نظرگاه انسانی چنین به نظر می‌رسید که وعده‌های خدا به او هرگز تحقق نمی‌یابد و بزرگترین راز زندگی روحانی این است که زمانیکه تمام تکیه‌گاه‌های داوود از او گرفته شد و به منتَها درجه شکست رسید وی خود را به وسیله خداوند تقویت نمود. چطورکسانی که در غار شکست به سر می‌برند قدرت خروج از آن را پیدا می‌کنند؟ اولین گام برای برخورد مناسب با شکست و ناکامی خود این است که صادقانه به ناامیدی خود نزد خداوند اعتراف کنیم؛ داوود از اینجا شروع می‌کند. عده بسیاری هرگز شجاعت چنین کاری را ندارند و به جای آن می‌کوشند تا ناکامی خود را در سینه دفن کنند. این روزها ناکامی با خود شرم به همراه می‌آورد، شرمی که نه فقط از شکست، بلکه از طرز فکری ناشی می‌شود که شخص اساساً خود را بدبخت به حساب می‌آورد، زیرا حاضر به پذیرفتن و درس گرفتن از آن نشده است و قدم بعدی اقدام کردن است. عده بسیاری را یاس فلج می‌کند چون حاضر نیستند برای علت شکست کمی وقت صرف کنند و اقدامی برای تغییر انجام دهند. در هر زمینه‌ای که از شکست بترسید مخرب‌ترین کار این است که هیچ کاری انجام ندهید؛ خبرخوش اینکه خدا ما را طوری آفریده حتی یک قدم مثبت ما چندان قدرتمند است که می‌تواند قدرت شکست را از آن بگیرد. گاه شکست نتیجه این است که وقتی باید به تلاش خود ادامه دهیم جا می‌زنیم. در شکست‌های زندگی هیچ غول چراغ جادویی برای نجات ما نخواهد آمد. این زندگی شماست اگر نمی‌توانید از آن خارج شوید وارد آن شوید. در زمینه‌ای که خود را شکست خورده می‌بینید یک قدم به طرف توکل و اعتماد به خدا بردارید. از شکست نهراسید! اگر به بهترین شکل ممکن مسابقه دهیم و سنگ تمام بگذاریم و پیروز شویم عالی‌ست؛ ولی اگر ببازیم این امر شکست نیست؛ شکست این است که بطورکامل دور مسابقه را خط بکشیم. ما باید از شکست‌های خود درس بگیریم. شکست و یادگیری جدایی ناپذیر است. غار جایی است که می‌توانیم از شکست درس بگیریم و از نقشه‌های الهی پیروی کنیم. خدا نمی‌خواهد با حال زار و فلاکت در غار بمانیم. خدا از غار ما اطلاع دارد، بلی… غار جایی‌ست که خدا چیزهای مرده را زنده می‌کند.
و در فصل آخر نویسنده می‌پرسدکه خدای شما چقدر بزرگ است؟ عیسی وقتی به شاگردانش می‌گوید نترسید این به این معنی است که خدا بزرگ است و می‌خواهد پیروانش که دچار ترس می‌شوند درک کنند که این زمین در دستان خداوند نامحدودی است که به شخصیت و توانایی او می‌توان اعتماد کرد و در واقع عیسی خطاب به شاگردان می‌گوید: دوستان من هستم، شجاع باشید، نترسید. بلی… روش زندگی ما را، اندازه خدایمان تعیین می‌کند. مشکل بسیاری از ما این است که قانع نشدیم که در دستان خداوند بزرگ قرار داریم و از امنیت مطلق برخورداریم. حال چطور می‌توانیم چشم انداز خود را تغییر بدهیم! و آن این است، «پرستش و عبادت»؛ اما چرا به پرستش و عبادت نیاز داریم؟ شاید در ظاهر پرستش ثمربخش نیست، پس چه ضرورتی است؟ چرا خدا به پرستش و عبادت خود تاکید دارد؟ مگر خودش نمی‌داند که بزرگ است! ما خدای خود را پرستش می‌کنیم نه به دلیل اینکه او می‌خواهد احساس بزرگ بودن کند، بلکه چون بدون پرستش تجربه و لذت ما از وجود خدا کامل نمی‌شود. ما خدا را بیشتر به خاطر نیاز خودمان پرستش می‌کنیم. من به پرستش و عبادت نیاز دارم چون بدون آن ممکن است فراموش کنم که خدایی بزرگ در کنارم است و در ترس زندگی کنم زیرا بدون آن عظمت خدا مرا شگفت‌زده نخواهد کرد و با چشم‌انداز بسته و قدم‌های سنگین در مسیر زندگی پیش خواهم رفت. ترس از خدا شامل احترام می‌شود یعنی درک و پذیرش صحیح کیستیِ خدا شامل درک و پذیرش طبیعت سقوط کرده‌مان است و ترس برای اینکه ما را متوجه خطر سازد تا اصلاحات لازم را به عمل‌ آوریم. پرستش به ما یادآوری می‌کند که سرانجام طبیعت سقوط کرده‌ی ما شفا خواهد یافت و آن روز حقیقت این آیه که «محبت کامل ترس را بیرون می‌راند.» (اول یوحنا ۴: ۱۸)
براستی که داستان قدم زدن پطرس بر روی آب به این طریق تمام می‌شود چون به قایق برآمدند باد فرو نشست سپس کسانی که در قایق بودند در برابر عیسی روی بر زمین نهاده و گفتند: «براستی که تو پسر خدایی» (متی 14: 32-33)
آمین که در اراده خدا و دعوت و فراخواندگی خود زندگی کرده و رشد کنیم؛ پیروزی مسیح با شما.
گروه معرفی کتاب اسمیرنا

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

موزه ی لوور
موزه آلته‌پیناکوتک

1 دیدگاه. Leave new

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست