پدر جان! آگاهی که در دوران جوانی به دور از مشکلات زندگی و در لذت‌های این دنیا با دیدن خلقت‌ها به دنبال خالق چنین زیبایی‌هایی، هر دری را کوبیدم؛ حتی درخواب‌هایم، به جستجوی تو از کوه‌ها، جنگل‌ها و دریا‌ها پرواز کنان عبور کردم ولی تو را نیافتم. تا اینکه غرق در مشکلات، تنهایی، طردشدگی و بی‌ارزشی‌های خود دچار اضطراب و نگرانی از آینده خود و همسر و فرزندانم در پای سجاده به دنبال نجاتی از تو شدم ولی باز هم نشانی از تو ندیدم ولی وقتی آن را رها کردم نقش تو و صلیبت در نگاهم گره خورد و دعاهایم را از تو طلبیدم و نتیجه کار تو را به تدریج دیدم؛ غافل از اینکه همیشه با عشق و محبتت پشت در قلبم ایستاده و منتظرم بودی. آنجا بود که طعم لذت و آرامش و نجات تو را دریافت کردم و لذت‌های از دست رفته جوانی را با تولدی دوباره چشیدم و تو ای پدر مهربانم مرا دختر محبوب خواندی. شکر برای کار عظیمت در زندگیم.

فرزندت مصی

سه سالی هست که زنجیر و صلیبی به گردن دارم و هیچوقت آن را در نمی‌آورم. حتی در جشن‌ها و میهمانی‌ها که بخواهم با لباسم زنجیر یا گردنبندی را هماهنگ کنم. هر چند گاهی این زنجیر پاره می‌شود و من هر دفعه درستش می‌کنم. یک حلقه یا دو حلقه یا پنج حلقه ازش جدا می‌شود و من درآخرین زنجیر سالم قفل را می‌اندازم. اینجوری هر دفعه زنجیرم کوتاه‌تر میشه و صلیبش به گردنم، قسمتی که نفس می‌کشم نزدیک‌تر.
امروز یادم افتاد که وقتی برای اولین بار این زنجیر را به گردنم آویختم چقدر بلندتر بود، به یادم آمد که زنجیرها و اسارت‌هایی که در زندگی داریم هم همین‌گونه هستند.
هر دفعه از یک اسارتی رها و به شناخت خدا و مسیح نزدیک می‌شویم و هر دفعه که موانع و زنجیرها برداشته می‌شوند در مسیح رشد بیشتری داریم. چقدر عالی که در مسیر شناخت این خدای زنده، اجازه بدهیم که هر وقت اراده‌اش بود زنجیرها، اسارت‌ها و افکار پوسیده و کهنه ما را ببُرد و از ما کنده، دور بیندازد. فقط کافیست ما در این مسیر باشیم، فقط کافیست زنجیر و یوغ مسیح به گردنمان باشد، باقیش کار خود خداوند است.
خدایا! واقعا ازت سپاسگزارم که امروز اجازه دادی در تو فرزند و برگزیده باشم و به جشنی که دعوتم می‌کنی همیشه آماده و حاضر باشم و جوابم به تو همواره لبیک باشد.
با یوغی که تو برگردنم می‌گذاری می‌توانم در تو رشد کنم و به من قدرت می‌دهی تا هیچوقت از زیریوغ تو بیرون نیایم، چرا که یوغ تو سبک است و بارهای من را تو به دوش می‌کشی.

دخترت فرح

سلام بر پدر عزیزم که آغوشش را در سختی‌ها، مشکلات و شادی‌ها همیشه باز می‌بینم. پدر عزیزم! از روزی که به زندگی جدیدم وارد شدم و از نو با خواست و اراده تو به این دنیا اومدم تازه فهمیدم با تو راه رفتن و با تو صحبت کردن چه آرامشی داره. الان می‌دونم در بهشتم و در کنار تو.
زمانی فکر می‌کردم باید برده‌ای باشم که در انتها پاداشم بودن با توست آن هم با ترس چون همیشه گناهکار بودم ولی حالا می‌دانم فرزندم و هر لحظه‌ای که صدایت کنم با جان و دل میگی: «جانم بگو عزیزم.» و حتی گاهی باهات شوخی می‌کنم و لبخند زیبایت در قلبم هیاهویی بی‌نظیر به پا می‌کند.پدرعزیزم! برکتی که توخیلی وقت پیش به زندگی من واردکردی حتی وقتی که من تو رو نمی‌شناختم چگونه سپاس گویم؟ تو چرا اینقدرمهربانی و اینهمه با عشق ؟ منِ سر تا پا گناه تویی را دارم که بی‌مانندی! پدر، عاشقتم و هر ثانیه چون تو را دارم در این برکت وآرامش زندگی می‌کنم.

سولماز

گَهی مشتـاق آن نان حـــیـاتم گَـهی رســوای آن جـام شرابم
گَهی مشتاق روی رب الارباب گَــهی شرمنـده از کـار حیـاتم
تویی در زندگیم نور حیات و منم سرگشته و گم کرده راهم
تـویی قربـانـی از بـهر گنــاه و من، آن مصلوب‌گر بـی‌آبرویم

فرزندت یاشار

کنج خانه کوچک دل
زمزمه می‌کنم با خود
بنویس قلمت را بردار بر صفحه دفتر روزگار بنویس
بنویس از دردهای دلت
بنویس از قلب زخمیت
بنویس پشت این بغض فرو خورده چه داری
قلمت را به حرکت در بیار
بنویس ایمانت را کجا جا گذاشتی
بنویس امیدت را کجا پرت کردی
بنویس محبتت را کجا فروختی
بنویس اعتمادت را بر چه کسی بستی
آری بنویس
بنویس روزگاران با من چه کرد
بنویس دنیا ساز زد و من رقصیدم
بنویس مضحکه شدم و خندیدند
بنویس محکوم کردند و گریستم
بنویس قضاوت شدم و بریدم
بنویس!
بنویس هر ناگفتنی را
بگذار بغضت خالی شود روی کاغذ دنیا
آیا اکنون دلت آرام شد؟
باز هم می‌خواهی بنویسی؟
پس بنویس
من عاشق شدم
بنویس
من شیدا گشتم
بنویس من خدایی دارم
بنویس روزگاران هر چه کرد، کرد
بی‌خیال
بنویس من مجنون و سرگشته و حیرانم
بنویس ایمانم بر عاشقیست
بنویس امیدم بر اوست
بنویس محبتم از آن اوست
بنویس اعتمادم بر اوست
بنویس برعکس شد دنیا
عمری تو ساز زدی و من رقصیدم
بنویس
نوبتی هم باشد، نوبت من است
من ساز میزنم و تو می‌رقصی
بله خوب شنیدی
من ساز میزنم و تو می‌رقصی
می‌دانی چرا؟
زیرا جای پاهای خدا را بر صفحه کوچک دلم دیدم و رقصیدم
رقصیدم در بر باد
رقصیدم از سرعشق

دخترت ندا

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

برکت یافته
خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست