هنر در کلیسا
احتمالاً برایتان اتفاق افتاده که با یک مداد، خودکار و یا هر وسیله آغشته به رنگ دیگری بر روی کاغذ یا پارچه سفید خط یا طرحی کشیده باشید. همین عمل به ظاهر ساده میتواند تعریفی اولیه از هنر عمیق و اصیل نقاشی باشد. این هنر در ایران به نگارگری معروف است. علاقهمندی به نقاشی را میتوان در عکسالعمل بزرگترها به خطوط درهم و بر هم کودکی که تازه قلم دست گرفتن را یاد گرفته و به وضوح دید. معمولاً بیشتر افراد از این هنر استقبال میکنند و به آن علاقه دارند. تابلوهای زیبایی از این هنر تعجب همگان را برانگیخته، طوری که بعضی از مردم سعی میکنند تا با تمرین و یا آموزش آثاری از خود خلق کنند و خود را خالق اثر یا همان نقاشی لقب دهند. خوشبختانه ما در کشورمان هنرمندان و نقاشان، معروفی مانند کمال الملک و محمود فرشچیان را داریم که همچون نگینهایی هستند در عالم این هنر، اما بیایید به قصد و نیت اصلیمان بازگردیم و شما را بیشتر با نقاشی و هنر در مسیحیت و کلیسا آشنا کنیم، چرا که آثار پر محتوا و عمیق بیشماری از نقاشان برجستهی اروپایی وجود دارد که اساس مضامین آثارشان را بر ستونهای سترگ کتاب مقدس استوار کردهاند. از همین رو بر آن شدیم تا در سلسله مقالاتی به بررسی نقاشان و آثارشان بپردازیم و شما مخاطبان عزیز را در این جستجو با خود سهیم کنیم.
هنر مسیحی که اثالت دو هزار ساله دارد از ویژگی خاص خود برخوردار است. پس از آن که مسیحیت در جهان گسترش یافت هنر ویژه کلیسایی بر هنر سایه افکند و نگاه انجیلی با تاثیرات هنر یونانی موضوع اصلی نقاشیهای هنری را تشکیل داد و آنگاه به تذهیب انجیلها و کتب مقدس پرداخته، کتابهای مصور بوجود آوردند و امروزه بسیاری از آن در موزههای وانک اصفهان، ارمنستان، ونیز، وین و سایر مکانها نگهداری میشود. در گام نخست به عنوان اولین نقاش به سراغ لئوناردو داوینچی از دانشمندان و هنرمندان دوره رنسانس میرویم که در رشتههای نقاشی، ریاضی، معماری، موسیقی، کالبد شکافی، مهندسی، تندیسگری و هندسه شخصی برجسته بود.
لئوناردو داوینچی، مرد کمنظیر رنسانس، سال ۱۴۵۲ در وینچی، روستایی در نزدیکی فلورانس متولد شد و توسط پدر بزرگ خود بزرگ شد. برای لئوناردو، نقاشی صرفاً یکی از چندین رسانه برای رساندن پیامها بود، اما برای بیان ارزشهای معنوی، از دید لئوناردو نقاشی عالیترین رسانه به شمار میآمد. یادداشتهای به شدت مصور وی از جمله جذابترین اسناد در چهان هستند، نه تنها برای ایدهها و اختراعات تجربی او، بلکه همچنین برای پیش بینی دقیق وی از جهانی که مدتها پس از مرگ وی به وجود آمد. لئوناردو داوینچی برای طراحیهای خود بوسیلهی خط معکوس یادداشتهایی را نوشته است که فقط آنها را در آینه میتوان خواند. بیشتر شهرت جهانی او بخاطر نقاشیهای شام آخر و مونالیزا میباشد. بیشتر از ۵۰۰ سال پیش، مسئولان کلیسای «سانتا ماریا دله گراتزی» در میلان ایتالیا به این نقاش سفارش دادند تا بر دیوار تالار غذا خوری این کلیسا یک نقاشی بکشد، تابلویی که راهبان را زمانی که وارد این تالار میشوند به فکر وادارد. این نقاشی که سال ۱۴۹۸ میلادی تکمیل شد صحنهی «شام آخر عیسی و شاگردان» را نشان میداد.
شام آخر یکی از دیوارنگارههای لئوناردو داوینچی است. این اثر هنری نشانگر صحنههایی از شام آخر عیسی و شاگردان است. نقاشی بر اساس کتاب یوحنا، باب ۱۳ آیه ۲۱ است؛ آنجا که مسیح میگوید که یکی از ۱۲ شاگرد به وی خیانت خواهد کرد. این نقاشی دارای۴۶۰ سانتیمتر ارتفاع و ۸۸۰ سانتیمتر پهنا است. داوینچی سه سال تمام بر روی آن کار میکرد و سرانجام آنرا در سال ۱۴۹۸ تکمیل کرد. این نقاشی در قسمت فوقانی دیوار ترسیم شد. بیشتر روزها هنگامی که داوینچی برای نقاشی با وسایلش بالای نردبان میرفت تا هنگامی که رنگهای همراهش به اتمام نرسیده بود پایین نمیآمد. گاهی تا سه شبانه روز بدون آنکه حتی برای خوردن و آشامیدن کار را تعطیل کند لاینقطع نقاشی میکرد.
لئوناردو داوینچی، از فن ژرفا نمایی (پرسپکتیو یک نقطه) به منظور جلب توجه بیننده به چهره مسیح در این نقاشی استفاده کرد. در پس زمینه سه پنجره ترسیم شده است که نورپردازی صحنه از طریق این سه منبع نوری تامین میشود. بزرگترین پنجره دقیقاً پشت سر عیسی مسیح قرار گرفته است، به این ترتیب در پشت سر عیسی مسیح که در کانون تصویر قرار گرفته است هالهای از نور دیده میشود. شخصیتهای تابلو شام آخر داوینچی از راست به چپ شمعون پطرس، یهودا، متی، فیلیپس، یعقوب، توما، عیسیمسیح، یوحنا، یهودا اسخریوطی، شمعون، آندریاس، یعقوب پسر حلفای و برتولما میباشند. یهودا (نفر دوم با ریش سیاه در سمت راست مسیح) در این اثر تنها کسی است که با حالت تدافعی خودش را از مسیح دور میکند (به حالت دستهای وی دقت کنید) و چهره وی در سایه قرار دارد. لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلو شام آخر میبایست نیکی را به شکل مسیح و بدی را به شکل اسخریوطی تصویر میکرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدلهای آرمانیش را پیدا کند. روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان گروه همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهرهاش اتودها و طرحهایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبا تمام شده بود، اما داوینچی هنوز برای یهودا اسخریوطی مدل مناسبی پیدا نکرده بود. کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار میآورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جستجو جوان شکسته و ژنده پوش و مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست تا او را در کلیسا بیاورند. چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن نداشت. گدا را که درست نمیدانست چه خبر است به کلیسا آوردند؛ دستیاران او را سر پا نگهاش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد. وقتی کارش تمام شد، گدا که دیگر مستی کمی از سرش بریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزهای از شگفتی و اندوه گفت: من این تابلو را قبلاً دیدهام! داوینچی با تعجب پرسید: کی؟ سه سال قبل پیش از آن که همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز میخواندم زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی شوم.
از دیگر نقاشیهای مذهبی و پر مفهوم داوینچی تابلوی بشارت را میتوان نام برد. این تابلو فرشته را نشان میدهد که به او اعلام میکند پسری به دنیا خواهد آورد که نامش عمانوئیل (خدا با ماست) خواهد بود، کسی که «پسر خدای متعال» نامیده میشود. فرشته به مریم که از بچهدار شدنش در حالی که باکره است تعجب کرده پاسخ میدهد: «روحالقدس بر تو خواهد آمد.» این بود چکیدهای از هنر و استعداد یکی از هنرمندان همیشه بنام تاریخ که بعد از قرنها هنوز هنر و دانشاش قابل ستایش است. امید به آنکه روزی بتوانیم از استعدادهای نهفته در درونمان برای پیشبرد هر چه بهتر و مسلمتر این حقیقت زیبا که همانا شناساندن خداوند محبت به جهان است قدمی هر چند کوچک برداریم، آمین.
در پایان بد نیست که با سخن ارزشمند این هنرمند عزیز به این مقاله خاتمه بدهیم.
سبب اندوه است که اشخاص در حد میانه نیز به حواس خود توجه نمیکنند؛ نگاه میکنند، ولی نمیبینند؛ گوش میدهند، ولی نمیشنوند؛ لمس میکنند، ولی احساس نمیکنند؛ غذا میخورند، ولی مزه آن را حس نمیکنند…