نفری چند ؟
متاسفانه این روزها بار دیگر شاهد غرق شدن قایق پناهجویان در دریا و جانهایی که از دست رفت هستیم. تکرار و تکرار و…..
قایقی مالامال از پناهجویان… دهها نفر کشته و دهها نفر در بیمارستان و صدها نفر گمشده…. و هزاران خانواده نگران و مصیبتزده و….
براستی چه بر سر ما مردمان آوردهاند که در پی آرزوی زندگی بهتر و حتی شاید داشتن کمترین حقوق، به عنوان یک انسان هر آنچه داریم را به دست قاچاقچیان و مسیری خطرناک میسپاریم؟ گویی جانها دیگر ارزشی ندارد….
پدران و مادران، درحالیکه کودکانشان را در آغوش کشیدهاند تا ترس از شرایط را کمتر حس کنند، چه امیدی در دل دارند؟ امیدی که اگر به آن سو برسیم شاید برای فرزندانمان فرصت زندگی دیگری مهیا شود و مجبور نباشند تا مانند والدین خود جان بر کف و لرزان، به سوی ناکجاآباد بروند.
امروز ما برای آینده نسل بعد چقدر نگران هستیـــم؟ چقدر در جـــفاها و سختیهای این جهان ایستـــادگی داریم تا در ایمانی راسخ چیزی در آنها بکـــاریم تا ثمراتش زنـــدگی و آینـــدهشان را امیدی شود.
امروز رو به سوی چه امیدی رهسپاریم و چشــمانمان را به چه دوختهایم؟ چه بهایی برای سوار شدن به قایق و پیمودن مسیر پرداختهایم؟
خدا ما را به بهایی گزاف بازخرید کرد تا امروز مسیری مهیا شود که با چشم دوختن به فانوس و نور این جهان رهسپار شویم. در این مسیر ما را تنها نخواهد گذاشت و هدایت و رهبری او همواره با ما خواهد بود و در آغوشش از ترسهای این جهان ماوا میگیریم. چرا که او پناه و ملجای ماست. چشم به امیدی دوختهایم نه امیدی از جنس این دنیا، بلکه امیدی زنده و فعال که جانمان را سیر میکند.
امروز به او چشم بدوزیم و نوری را که راه را نمایان خواهد کرد دنبال کنیم. چرا که مقصدی ایمن و امنیتی بیمانند را با خود داریم.