با سلام به شما عزیزان. در شمارههای پیشین صفحه «تاریخ سازان آسمانی» در مورد گروهی به نام «آناباپتیستها» و «فلیکس مانز» ، «جرج واگنر» و «بالتازار هابمیر» صحبت کردیم. در این شماره قصد داریم به زندگی «جرج بلاراک» نگاهی بیندازیم.
همانطور که جمله معروف تاریخسازان آسمانی هربار بیان میکند:
«مردم معمولاً شکنجه و مرگ دردناک را به خاطر چیزهای دروغ تحمل نمیکنند.»
جرج بلاراک (۱۵۲۹-۱۴۹۱)
جرج بلاراک قدمی برداشت و تا انتها آن را ادامه داد. او در« بونادوز» در «گریزون سوییس» متولد شد. جرج بلاراک برای خدمت شبانی در کلیسا تحصیل کرده و دستگذاری شده بود. اما در مقطعی از زمان یعنی قبل از سال ۱۵۲۴ او عهد خود را رها کرده، ازدواج کرد و سپس به جنبش اصلاحطلبان ملحق شد. جرج در همان سال وارد سوییس شد تا مناظره «اولریش زولینگی» را پیرامون سوالات کلیدی اعتقادی بشنود، اما متوجه شد که اصلاحات زولینگی او را به سمت گروه کوچکی از رادیکالها به نام آناباپتیسمها سوق داده است.
در واقع او در اولین جلسه معروف آناباپتیست ها یا همان برادران که در بیست و یکم ژانویه ۱522 برگزار شد، پس از آنکه تعمید گرفت در همانجا خود شروع به تعمید دادن دیگران کرد.
البته، در همان برهه مشکلی پیش آمد. روزی که فلیکس مانز شهید شد، از آنجا که جرج بلاراک شهروند سوییس نبود، او را فقط مورد ضرب و شتم قرار داده و سپس اخراجش کردند.
او به شهر های برن، بیل، گریسون و اپنزل رفت و هر بار در آن مکانها دستگیر و سپس تبعید شد.
جرج از سوییس به تیرول رفت و شبانی «مایکل کورشنر»، کسی که در آتش سوزانیده شده بود را بر عهده گرفت.
در آگوست سال ۱۵۲۹ میلادی مقامات شهر اینسبروک واقع در اتریش او را دستگیر و سپس محاکمه را آغاز کردند. جزئیات محاکمه او از بین رفته است و تنها این موضوع مشهود است که بلاراک را برای گرفتن اطلاعات در مورد جنبشهای اصلاحات شکنجه میکردند.
در ششم سپتامبر سال ۱۵۲۹ جرج همراه با «هانس لانگر» که در خدمت شبانی در کنار جرج بوده و به او کمک میکرد، هر دو در آتش سوزانیده شدند.
از آثار او تنها یک نامه و دو سرود پرستشی به عنوان میراث به جا مانده است. وی در یکی از سروده هایش به نام «خداوند، تو را می ستایم» جملاتی نوشت که تبدیل به ترانه پیروزی خودش شد.
خداوند، مرا محافظت کن و تعلیم ده تا در مصیبتها و مشکلات بزرگ آسایش و آرامی تو را تجربه کنم تا دلیرانه و با شجاعت پیروزی را در این جنگ به دست آورم.