نسل آینده

نسل آینده

سلام و درود می‌فرستیم به تمامی شما خانواده‌های عزیز در خداوند به خصوص زنان و مادران. ما ایرانیان در این دهه‌ای که به سر می‌بریم هر کدام شاید گذشته‌ای با خود به همراه داریم و بارها و بارها با خود اینگونه اندیشیده و فکر کرده‌ایم که ای کاش ما به طریق و راه و روشی دیگر رشد می‌کردیم و از کودکی آنچه که خواست و اراده خدای حقیقی بود به ما آموخته می‌شد و خداوند زنده را از همان کودکی می‌شناختیم. اگر چنین می‌شد بسیار نیکو می‌بود برای ما؛ ولی به هر حال خدای ما در هر شرایطی متعال است و قادر مطلق در ذات نیکوی خود و نیک می‌دانیم که تمام اتفاقات گذشته‌ای که برای هر کدام از ما رخ داده را به برکت تبدیل می‌کند چنانچه که تا کنون بارها و بارها شنیده‌ایم و یا تجربه کرده‌ایم واگر قلب خود را برای صدای خداوند سخت نکرده و گوشهایمان را نبسته باشیم شهادات بسیاری برای بیان کردن داریم. ولی تمام این موارد می‌بایست یک چیز را برای ما بسیار پر اهمیت جلوه کند و آن کودکان ما هستند؛ چه آنانی که در مسیح متولد شده‌اند و در خانواده‌های برکت یافته ایماندار رشد می‌کنند و چه کودکانی که در بطن و رحم مادرانی هستند که در آینده‌ای نزدیک چشمان‌شان به این دنیا باز خواهد شد و این مسئولیتی بس بزرگ را بر دوش ما می‌گذارد که فرزندانمان را مطابق اراده نیکوی خداوند رشد دهیم و تربیت کنیم چراکه می‌دانیم این فرزندان هدایایی هستند از جانب خداوند که بصورت امانت به دستان ما سپرده شده‌اند و نیاز به این داریم که هر روزه حکمت لازم را از خداوند بطلبیم برای هدایت در این مسیر پر اهمیت.

در همین راستا در این شماره می‌خواهیم نگاهی بیندازیم به باب سیزدهم کتاب داوران و در زندگی خانواده‌ای تعمق کنیم که قدم‌های ایشان می‌تواند برای امروز ما بسیار آموزنده و کاربردی باشد. «شمشون» شخصیتی است که در کتاب مقدس بسیار نام آشناست و از داوران به نام اسرائیل می‌باشد. شاید بتوان گفت با تمام اشتباهاتی که در طول مسیر زندگی‌اش داشت در نهایت برای مسیر خدا غیرتمندانه جان داد. و اما داستان زندگی پدر و مادر شمشون و اینکه چطور شمشون نذیره‌ای شد برای خداوند را با هم به جز بررسی می‌کنیم، چراکه امروزه ما و فرزندان نسل پیش رو، آن اسرائیل فراخوانده هستیم در مسیر پادشاهی خدا.

در باب سیزدهم کتاب داوران، یکی از کتب کتاب مقدس در عهد عتیق، مردی می‌زیست به نام «مانوخ» و همسری داشت که نازا بود و آن دو صاحب فرزند نمی‌شدند. زن نازا در آن دوره تاریخی و فرهنگ آن زمان ملعون شمرده و از جانب همگان طرد می‌شد. این طرد شدگی در رفتار همسر مانوخ به وضوح قابل مشاهده است به طریقی که او در تنهایی خود دو مرتبه فرشته خداوند را ملاقات می‌کند؛ تنها در صحرا… چه زیباست که خداوند تنهایی، طرد شدگی، عجز و ناتوانی‌های ما را می‌بیند و به ملاقات ما می‌آید. چراکه نگاه او فیض است و رحمت و مژده باروری او را در عین ناباوری به وی می‌دهد ولی این تنها خبری برای باروری نبود بلکه سفارشات پس از آن مژده قابل تامل است: الان دقت کن و هیچ شراب و باده منوش و هیچ چیز نجس مخور. زیرا یقین حامله شده، پسری خواهی زایید. موی سر او هرگز نباید تراشیده شود، زیرا آن نوزاد از رحم مادر خود برای خدا نذیره خواهد بود، و او به رهانیدن اسرائیل از دست فلسطینیان شروع خواهد کرد؛ براستی زن مانوخ عیاش بود و یا کاری خارج از احکام شریعت را به انجام می‌رساند که نیاز به چنین اخطارهایی داشت؟ آیا از روی درد، ناراحتی و تنهایی به عیاشی روی آورده بود که نیاز به شنیدن این بیداری و هشیاری داشت؟ براستی آنچه در گذشته برای ما رخ داده و یا اینکه در چه مسیری تا به امروز پیش رفته‌ایم باعث نخواهد شد که خدا ما را به مسیر اراده خود سوق ندهد و ما را برای همکاری با خود فرانخواند بلکه چیزی که حائز اهمیت است این می‌باشد که از امروز چه قدم‌هایی می‌خواهیم برداریم! امروز مژده خدا برای ما این است: ای مادران و پدران ایرانی که آینده کلیسا در دستان شما و یا رحم شما قرار گرفته است خود را با خوراک ناپاک و مسموم نجس نسازید چراکه این نسل به رهانیدن فرزندان گمگشته از اسارت‌ها همکاران خدا خواهند بود.

و اما در ادامه قدم‌های او و شوهرش مانوخ بسیار قابل تامل است. همسر مانوخ ابتدا پیام خدا را با شوهر خود مو به مو بازگو می‌کند و ترسی از قضاوت‌ها و شک‌هایی که ممکن بود با آن روبرو شود نداشت و در مقابل مانوخ نیز نه تنها این پیام را می‌پذیرد و به همسر خود اطمینان می‌کند بلکه به حضور خدا می‌رود برای درخواستی پر اهمیت: آه، ای خداوند، تمنا اینکه آن مرد خدا که فرستادی، بار دیگر نزد ما بیاید و ما را بیاموزد که با نوزادی که زاده خواهد شد، چگونه عمل نماییم. این قدم امروزه در زندگی‌های ما چقدر عملی می‌باشد و به کار گرفته شده است؟ تا به حال به این مسئله پر اهمیت اندیشیده‌اید و یا حتی به آن عمل کرده‌اید؟ اینکه فرزندان ما چه نقشی در آینده پادشاهی خدا بر روی زمین دارند و ما چطور باید آنان را برای آن آماده سازیم! در کتاب تثنیه باب ششم آیات ۶ تا ۹ در این خصوص خداوند اینگونه به ما می‌آموزد که: این سخنانی که امروز تو را امر می‌فرمایم، بر دل تو باشد. و آنها را به پسرانت به دقت تعلیم نما. حین نشستنت در خانه، و رفتنت به راه، و وقت خوابیدن و برخاستنت از آنها گفتگو نما. و آنها را بر دست خود برای نشانه ببند، و چون علامت میان چشمانت. و آنها را بر چارچوب در خانه‌ات و بر دروازه‌هایت بنویس! مواردی که شاید از جانب همسر مانوخ نادیده گرفته شده بود و یا به مرور زمان به فراموشی سپرده شده یا حتی اصلاً آنها را نمی‌دانسته! ولی مهم قدم‌هایی بود که مانوخ و همسرش پس از یادآوری برداشتند و در فرامین خدا ثابت قدم ماندند تا بتوانند ثمره‌ای شایسته برای پادشاهی خداوند به بار آورند. همینگونه امروز این فرصتی برای ماست که بتوانیم ثمرات خود را برای نجات قوم‌ها در بطن ذات نیکوی خداوند پرورش دهیم و تربیت کنیم و البته خودمان نیز که باید خویشتن را آماده سازیم تا بتوانیم برای آنان نور و نمک باشیم، چراکه محیطی که آنها در آن رشد می‌کنند و همچنین رفتار ما بسیار تاثیر گذار خواهد بود.

قدم‌ها و افکار همسر مانوخ نیز بسیار قابل تامل است؛ او در مقابل فرشته خدا اعتراض و یا سوالی نکرد بلکه وعده آسمانی را دریافت کرد و با همسر خود در میان گذاشت. ما چقدر شبیه او عمل می‌کنیم؟ آیا آنچه خداوند برای ما می‌خواهد را می‌پذیریم و با رهبر و سَرِ زندگی خود در میان می‌گذاریم، و یا در اما و اگر و پرسش‌هایی از قبیل چرا، چگونه، من نمی‌توانم، من لایق نیستم و… گیر می‌کنیم و قدمی برنمی‌داریم! چقدر به دنیا و افکار دنیوی اجازه می‌دهیم ما را در هزارتو و پیچ و خم‌های زندگی گرفتار ساخته تا ما خود را گم کنیم و صدایی جز ناامیدی و یاس از درون ما به بیرون تراوش نکند! پس بهتر این است که در هر شرایطی که امروز دچار آن هستیم گوش‌های خود را به صدای خداوند تیز و معطوف سازیم و بدانیم که خدا امروز و همین لحظه برای نجات ما از آن شرایط شتابان است. پس در نظمی که او با ما می‌آموزاند در اطاعت از او و همسرمان قدم‌ها را یکی یکی پیش رویم و این مژده تولد نجات بخش را دو دستی و محکم بچسبیم.

او با انتقال ملاقات خودش با فرشته شوهر خود را تشنه ملاقاتی مجدد نمود؛ همانطور که مسیح ما را نور و نمک این جهان نامید او نیز چون نمک همسر خود را تشنه دیدار و شنیدن وعده خدا کرد و این قدمی است بسیار مهم؛ چقدر اعتماد میان ما و همسرمان به وجود آمده تا هر زمان که از دیدار و ملاقاتمان با خدا با او سخن می‌گوییم در او اشتیاقی برای پیش رفتن در هدف خدا ایجاد کنیم! یا صرفاً با بیان آنچه که در دیدار با خداوند چشیده‌ایم او را سرخورده کرده و خود را از او جدا می‌کنیم. خداوند زن و شوهر را یک خوانده پس نقشه نجات از آنِ هر دوی آن‌هاست، چقدر قدم‌هایمان همچون قدم این زن فروتنانه به سمت همسر است. در امثال باب ۳۱ آیات ۱۰ تا ۱۲ می‌خوانیم: زن صالحه را کیست که پیدا تواند کرد؟ قیمت او از لعل‌ها گرانتر است. دل شوهرش بر او اعتماد دارد و محتاج منفعت نخواهد بود. برایش تمامی روزهای عمر خود، خوبی خواهد کرد و نه بدی.

و اما قدم‌های خداوند؛ خدا صدای مانوخ را شنید و امروز صدای ما را نیز می‌شنود. او به دعای مانوخ برای دیداری دوباره با عمل خودش پاسخ گفت و نزد زن وی در صحرا آمد در حالی که در آن لحظه مانوخ همراه او نبود، ولی این بار همسر مانوخ قدمی اساسی برای یک بودن برداشت. او شتابان دویده و شوهر خود را در دریافت این برکت با خود همراه ساخت و در مقابل مانوخ نیز بی درنگ این را پذیرفت. چه تصویر زیبایی از این همکاری و یک بودن در این قاب نقش بسته است. یک همکاری و همدلی زیبا که پیوند و مفصل متصل کننده آن تنها می‌تواند خداوند و اهداف نیکوی او باشد. خداوندی که ما را بی ارزش نمی‌شمارد و طردشدگی و ناامیدی‌های ما را با حضور خودش به یک‌باره به کوهی استوار از امید تبدیل می‌کند. او از ما ‌نمی‌خواهد برای ارزشمند ساختن خود به جنگ‌هایی که از افکار و نفس انسانی سرچشمه می‌گیرد روی آوریم بلکه می‌گوید شما آرام باشید، من برای شما خواهم جنگید؛ بیایید این فیض را بیهوده نبینیم و شتابان به سمت همسرمان بدویم و او را از حضور خدا در زندگی‌مان مطلع سازیم. مشوق او و دلگرمی‌اش باشیم، همان‌طور که خداوند ما را برکت می‌دهد یکدیگر را برکت دهیم زیرا ما فرزندان او هستیم، برکتی که منشأ آن خداوند است، منبعی بی‌پایان از محبت بخشندگی و سخاوت.

حال آن دو برای بار دوم تأکید آنچه باید و نباید در دوران رشد کودک در رحم مادر و پس از آن را شنیدند و دریافت کردند و در کلامی خلاصه آن را شاید به نوعی بتوان اینگونه بیان کرد؛ در تقدیس زندگی کنید و فرزندتان را در تقدیس رشد دهید. امروز خواست و اراده خدا در زندگی ما این است که در تقدیس خداوند زیست کنیم و آنچه که موجب ناپاکی ما و زندگی‌مان می‌شود را از خود دور کنیم. و اعمالی که ما را از تقدیس خداوند خارج می‌کند اعمال جسمانی و نفسانی ماست که در کتاب غلاطیان باب ۵ آیات ۱۹ تا ۲۱ اینگونه بیان شده‌اند: و اعمال جسم آشکار است، یعنی زنا و فسق و ناپاکی و فجور، و بت‌پرستی وجادوگری و دشمنی و نزاع و کینه و خشم وتعصب و شقاق و بدعت‌ها، و حسد و قتل و مستی و لهو و لعب و امثال اینها که شما را خبر می‌دهم چنانکه قبل از این دادم، که کنندگان چنین کارها وارث ملکوت خدا نمی‌شوند. این مسیری است که ما امروز به آن فراخوانده شده‌ایم تا هم خودمان و هم فرزندانمان را در مسیر اراده کامل و نیکوی خداوند، رشد کنیم و پرورش دهیم.

ارزش چیزی که به دستانمان سپرده شده است را بدانیم و درک کنیم و قدمی مهم که برای این شروع دوباره لازمه و حیاتی است را برداریم. مانوخ و همسرش خداوند را با تقدیم قربانی پرستش و ستایش کردند، شروعی نه فقط در ذهن و قلب و افکار، بلکه با عمل خود این را نشان دادند که ارزش کار خدا را در زندگی خود متوجه شده‌اند و به خدا با تقدیم هدایا و قربانی آن را اعلام داشتند. امروز ما نیز در این شروع دوباره می‌بایست خداوند را حمد و تمجید کنیم چراکه کاری بس عظیم را به ما سپرده است و ایمان داریم که در آینده‌ای نه چندان دور ثمراتی از ما خانواده و فرزندانمان به بیرون تراوش خواهد کرد که سرچشمه و بطن آن خود خداوند است و نیکویی‌های بسیاری به بار خواهد آورد. با پرستش خداوند به قدس‌های او وارد شویم و بهترین‌هایمان را به او تقدیم کنیم و بدانیم با به کارگیری آنچه که او به ما می‌آموزد نیکویی حاصل خواهد شد و این می‌تواند قدمی نیکو باشد برای این شروع دوباره.

آمین که هر روز و هر لحظه در تقدس خداوند پیش روید.

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

مرد آبی (Aquaman)
دلنوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست