تلاش یا اعتماد

تلاش یا اعتماد
این بار در صفحه «من یک زن هستم» به موضوعی آشنا و قدیمی خواهیم پرداخت. آیا هویت ما در مسیح این است «من یک زن هستم»؛ همین!!! بیایید به کلمه آنچه هستیم نگاه عمیق‌تری داشته باشیم و بعد با هم نگاهی به شناختی که خدا به ما می‌دهد بیندازیم و ببینیم خدا چطور ما را خطاب می‌کند. می‌گوید «من هستم».
شاید اگر خودمان را اینگونه معرفی کنیم که «من یک زن هستم» تمام خطاب‌هایی که یک جامعه، یک خانواده به زن می‌کند از ذهن ما بگذرد فرهنگ ما زنان را در چه جایگاهی قرار داده؟ زندگی، زن را به چه سمت و سویی می‌کشد؟ هرگاه «زن» را به یاد می‌آورید به چه می‌اندیشید؟ بیایید با این تصویر شروع کنیم.
کاسه ترک خورده‌ای که بارها شکسته و خرد شده، کاسه‌ای که می‌تواند آب حیات را در درونش داشته باشد اما بسیار شکستنی‌ست و دنیا چون نمی‌تواند که منبع حیات را از بین ببرد در صددِ شکستن این کاسه‌هاست و مسیح این ترک‌ها را می‌پوشاند و تکه‌های وجود ما را به هم متصل می‌کند. این بار پیامی را با شما در میان می‌گذاریم در خصوص «تلاش برای اثبات هویت.»
شما می‌توانید این پیام را در مشارکت‌های بانوان که در چند شماره گذشته مجله برنامه‌ریزی آن را چه بطور حضوری چه بر روی فضای مجازی برای شما شرح دادیم اجرا کنید. خوش آمدگویی، دعا و پرستش، پیام (نمایش تصویر: تصویر کاسه‌هایی که شکسته شده و بعد با طلا پیوند خورده است)، دعوت برای تأمل و سکوت (دعا)، شهادت‌ها، بازی و سرگرمی.
هنری زیبا در مورد کاسه‌های شکسته وجود دارد که می‌تواند تصویر زیبایی از امید را به ما هدیه دهد. در ژاپن کاسه‌هایی که شکسته می‌شود را با طلا پیوند می‌دهند. رگه‌های طلایی که با آن تکه‌ها به هم می‌چسبند و گاهی تکه‌های گمشده‌ای که آن را با سنگ‌های قیمتی جایگزین می‌کنند و این کاسه‌هایی که تنها کاسه‌ای ساده و شاید ارزانی بودند بعد از شکستن‌ها به کاسه‌های با ارزشی تبدیل می‌شوند. امروز چه تصویری از خود دارید؟ چقدر ترک بر روی قلب خود دارید؟ چند بار در جنگ‌ها شکستید و بی‌ارزش بودن را دیدید؟
تشویق‌تان می‌کنیم تا به ارزشی که خدا به ما زنان داد نگاه عمیق‌تری داشته باشید تا این شکستگی زخم‌ها و آرزوهای نافرجام را به منزله شکست نبینید بلکه بدانید که خداوند با روغن آسمانی زخم‌های ما را پوشانیده و ترک‌های ما را با طلای خودش پوشش داده است وآنچه ما را تعریف می‌کند گذشته، آینده، حال، خدمت، فرزند، همسر، خانواده، جامعه و چیزهای دیگر ما نیست، بلکه ما به بهای گزافی بازخرید شده‌ایم؛ به خون عیسی مسیح. به کار عظیم او بر صلیب و ما در او ارزشمندیم به خاطر آنچه که در درونمان داریم «آب حیات».
خداوند ما را دختر خود خوانده و کلیسا را عروس، آیا خودمان را مانند عروسِ مسیح و یا ارزشی که او به ما بخشیده می‌بینیم؟ دعوتتان می‌کنم در هویت خودتان در مسیح تامل کنید تا روح‌القدس آن را برای شما نمایان کند.
خاطرات و یادآوری‌های بسیار است که برای هر کدام از ما می‌تواند شکستن‌هایمان را یاد آور باشد اما هدف ما این بار تامل بر روی قسمت دوم ماجراست؛ قسمت اول که ما کاسه‌هایی هستیم شکننده برای تک به تک ما واضح است، اما بخش دوم نیاز دارد تا بیشتر و عمیق‌تر خدا را در آن بشناسیم که برای این کاسه شکسته چه نور امیدی است؟ آیا این کاسه ارزش دارد؟ ارزش آن به چه چیز بستگی دارد؟ امروز در جنگ‌های زندگی سلاح ما چیست؟ زبانمان، شکست‌هایمان، تجربیاتمان، اطلاعاتمان،کارهای خوبمان، سن‌مان؟ در هر مشکل و طوفان و بحران که به سمت ما می‌آید چه قدمی برمی‌داریم؟ برای دفاع از حق خود، خانواده، جامعه، فرهنگ و حتی کلیسایمان؛ و متاسفانه باید بپرسیم برای دفاع از حق خدایمان چه می‌کنیم؟؟؟ آیا الگویی را در کتاب بیاد می‌آورید که جلوتر از مسیح قدم برداشته باشد و عیسی او را تحسین کرده باشد!!!
صریحاً اعلام می‌کنیم که همه ما قصد داریم در بحران‌ها با تلاش انسانی مسائل و مشکلات را حل کنیم. حتی خدمت‌مان را در کلیسا پیش ببریم و حالا می‌توانیم احساسات و عملکرد پطرس را درک کنیم و وقتی که برای دستگیرکردن استاد وخدایش سربازها قصد داشتند تا به آرزو و هدف و ارزش پطرس دست درازی کنند چطور پطرس اقدامی سریع کرد به سمت سرباز رفت و گوش او را برید. چندبار در زندگیمان گوش‌ها را بریدیم و همه چیز را حق می‌دانستیم؟ چند بار دل شکستیم، محکوم کردیم، حتی خودمان را له کردیم و در بحران‌ها عجولانه دست به شمشیرهای زمینی زدیم .اما خبر خوشی داریم! خبری که بسیار ساده است اما عمل کردن به آن بسیار سخت. بگذار خداوند خدایی کند؛ به او اعتماد کن، بازایست و بدان او خداست…
«بازایستید و بدانید که من خدا هستم؛ در میان قوم‌ها متعال، و در جهان متعال هستم.» (مزمور 46: 10)
در اعصار گذشته همه مردم سعی داشتند تا خدا و فرمانروا باشند. امروزه وقتی با حقیقت کلام خدا آشنا می‌شویم می‌فهمیم که ما باید از خدا بودن دست برداریم و کنترل را به دستان امن عیسی بسپاریم و این سخت و دشوار است. آری امروز خدا نبودن بسیار سخت‌تر است؛ نگرانی، ضعف، فقدان و سختی‌ها، منیتِ درون ما را هر لحظه بیدار می‌کند تا از درونمان فریادی بلند بزنیم که من را ببینید، «من»؛ و بارها و بارها شکست در رابطه‌ها و در بحران‌ها؛ و روح‌القدس با نجوایی آرام ما را به آرامش در آغوش پدر می‌خواند. ما را دعوت می‌کند تا نفْس خود را بر صلیب بکشیم، شمشیرها را غلاف کنیم و اجازه دهیم خداوند برای ما بجنگد؛ تنها اوست که پیروزی می‌بخشد. امروز خدا از ما می‌خواهد تا اولِ زندگی ما باشد، بگذاریم او پادشاهی کند و از او فرمان بگیریم و با او مشورت کنیم.آیا اولویت ما اوست؟
حال دریافتیم که باید از جنگیدن و دست و پا زدن دست بکشیم، آرام باشیم و به عیسی بسپاریم. اما هر کدام از این‌ها باز دریایی عمیق می‌باشد و روح‌القدس به ما تعلیم می‌دهد که چطور در بحران‌ها مدیریت کنیم. کافی‌ست بدانیم تنها رهبر و مدیر خداوند است. اوست که صخره امن است و در کلام خداوند در این موضوع تأمل کنیم، تا او را بشناسیم و بتوانیم به او اعتماد کنیم و اراده‌اش را درک کنیم تا بتوانیم تسلیم باشیم.
آری ما زنان برای اثبات هویت‌مان قدم‌هایی شتابزده برمی‌داریم تا حق از دست رفته‌مان را بدست بیاوریم، غافل از آنکه باید به داور عادل بسپاریم. اوست که برای ما علیه هر تاریکی می‌جنگد. وقتی که تیرها به سمت شما شتابان می‌آید عکس‌العمل شما چیست صبوری و شنیدن از خدا؟ اگر پاسخی غیر از این دارید دعوتتان می‌کنم که نگاهتان را به عیسی بدوزید او خدای زنده هست.
گاهی با غرغر و شکایت‌ها خودمان را یا دیگران را و متاسفانه خداوند را محکوم می‌کنیم و تمام ذهنمان پر می‌شود از شکایت و حسرت و… در این قسمت می‌توانیم با بیادآوردن کتاب ایوب مسیر را پیدا کنیم. در شکایت‌ها و دلسردی‌های ما، خداوند قادر مطلق که بر همه چیز متعال است ما را خطاب می‌کند:
«این کیست که با سخنان عاری از معرفت تدبیر مرا در هالۀ ابهام فرو می‌برَد؟» (ایوب 38: 2)
و حال نیاز به توبه‌ای همچون ایوب داریم تا به دنبال قدم‌های عیسی حرکت کرده رشد کنیم، تبدیل شویم و افکارمان افکار سلامتی او شود. این کار مستلزم تمرین هم می‌باشد تا هر روزه با تمرین‌های مختلف نفْس خود را بر صلیب بکشیم و از پی او برویم.
…آری، من از آنچه نمی‌فهمیدم، سخن گفتم، از چیزهای فراتر از عقل من که آنها را نمی‌دانستم. «فرمودی ”بشنو تا سخن گویم. از تو می‌پرسم و مرا پاسخ ده.“ گوشِ من دربارۀ تو شنیده بود، اما حال چشمانم تو را می‌بیند؛ از این رو از خویشتن کراهت دارم، و در خاک و خاکستر توبه می‌کنم.» (ایوب 42: ۳-۶)
عیسی می گوید «من نور جهانم»؛ شناخت این نور ما را نسبت به اشتباهاتمان آگاه می‌کند و ما را در مسیر درست رهبری می‌کند. کافی‌ست بدانیم که ما نیاز به شفا داریم آن وقت است که طبابت خداوند را می‌پذیریم و آسوده و با اطمینان به او می‌سپاریم.
ما به عنوان یک زن در خانواده و اجتماع با توجه به آنچه در انجیل متی۲۲ و مرقس ۱۲ و لوقا۱۰ می‌خوانیم، اولین حکم این است که خداوند خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی فکر محبت نما و دومین حکم همسایه‌ات را همچون خویشتن محبت نما. مسلماً تا محبت خدا را درک نکنیم که او به خاطر ما روی صلیب رفت و زخمی شد برای بخشش گناهان ما و قیام کرد نمی‌توانیم مثل او محبت کنیم. محبت خدایی که بی‌حد و حصر است، تمام نشدنی است، محبتی که هر روزه در زندگی می‌بینیم؛ فیض از پی فیض. درک محبت خدا چنان شور و شوقی در ما ایجاد می‌کند که نمی‌توانیم آن را نادیده بگیریم. محبت خدا چنان عشقی را در ما فروزان می‌کند که می‌توانیم همه را به چشم خواهر و برادر و فرزندان خدا بنگریم. همسایه من مسلماً تنها کسی که در جوار خانه من زندگی می‌کند نیست، بلکه هر کسی می‌تواند باشد. محبت خدا و انعکاس آن همچون نور خدا می‌تواند از طریق ما به تمام اطرافیان بتابد. همانطور که در اول قرنتیان باب ۱۳ می‌خوانیم:
«اگر چنان ایمانی داشته باشیم که بتوانیم کوه‌ها را جابجا کنیم اما محبت نداشته باشیم، هیچیم. همانطور اگر همه دارایی خود را صدقه دهیم و تن خویش را به شعله‌های آتش بسپاریم، اما محبت نداشته باشیم هیچ سودی نمی‌بریم. محبت بردبار و مهربان است؛ محبت حسد نمی‌برد، محبت فخر نمی‌فروشد و کبر و غرور ندارد. محبت رفتار ناشایسته ندارد و نفع خود را نمی‌جوید.»
«ای عزیزان، اگر خدا ما را این‌چنین محبت کرد، ما نیز باید یکدیگر را محبت کنیم. هیچ‌کس هرگز خدا را ندیده است؛ امّا اگر یکدیگر را محبت کنیم، خدا در ما ساکن است و محبت او در ما به کمال رسیده است.» (اول یوحنا 4: ۱۱-۱۲)
و ما این حکم را از او یافته‌ایم که هر که خدا را محبت کند باید همسایه خود را نیز محبت کند. محبت خدا و ارزشی که خدا به ما داده ما را تبدیل می‌کند تا نیاز برای اثبات خودمان نباشد. ما با او مهر شده‌ایم پس بهتر هست این را در خودمان و دیگران ببینیم و بدانیم هیچ چیز نمی‌تواند ما را از محبت او جدا کند.
«زیرا یقین دارم که نه مرگ و نه زندگی، نه فرشتگان و نه ریاست‌ها، نه چیزهای حال و نه چیزهای آینده، نه هیچ قدرتی، و نه بلندی و نه پستی، و نه هیچ چیز دیگر در تمامی خلقت، قادر نخواهد بود ما را از محبت خدا که در خداوند ما مسیحْ عیسی است، جدا سازد.» (رومیان 8: ۳۸-۳۹)
قدم به قدم با شناخت خداوند و اراده او به هویت خودمان پی می‌بریم و همه چیز را به او می‌سپاریم؛ در شماره بعدی مجله اسمیرنا با ادامه این مبحث و شهادت بانوان اسمیرنا در این موضوع با شما هستیم. آمین که در هدف خدا و در نقشه او حرکت کنیم و از او سلامتی افکارمان را دریافت کنیم. تشویق‌تان می‌کنم که در این راستا دعا کرده و اجازه دهید روح‌القدس نقطه‌هایی که به اشتباه روی آن تمرکز کرده‌ایم را نشان دهد تا جنگیدن را رها کرده و درآرامی او ساکن شویم.

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

فریادی برای عدالت
امروز تبدیل شو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست