شناسنامه فیلم:
“فِراری” از ساختههای علیرضا داوود نژاد، کارگردان خوب کشورمان است که در سال 1396 بر پرده نقرهای سینما نقش بست.
داوود نژاد که در کارنامه هنری-سینمایی خود آثاری چون عاشقانه، مصائب شیرین، هشتپا، روغن مار و… را در مقام کارگردانی داراست اینبار با فیلمنامهای با نویسندگیِ کامبوزیا پرتوی پروندهای تازه در پوشه سینماییاش باز کرد.
تهیه کنندگی جهانگیر کوثری در این پروژه و همینطور ایفای نقش محسن تنابنده، ترلان پروانه، سیامک صفری و فیلمبرداری محمود کلاری در بستن پروژه فراری و اتمام کاری با تامل فراوان بیثمر نبوده است.
خلاصه داستان:
داستان دختر جوانی (ترلان پروانه) که برای لمس زندگی رویاییاش از شهرستان وارد تهران شده تا با خودروی گران قیمت “فِراری” عکسی یادگاری بگیرد و شاید هم با صاحب خودرو که فقط یکبار در مهمانیای ملاقات کرده است ازدواج کرده و به تمامی آرزوهای رویاییاش یک شبه جامه عمل بپوشاند.
در این جستجو با راننده آژانسی (محسن تنابنده) آشنا میشود تا او را در پیدا کردن اتومبیل مورد نظر یاری نماید، و بالاخره پس از فراز و نشیبهای فراوان و پس از ملاقات انسانها و سرنوشتهای متعدد موفق میشود منزل صاحب خودرو را پیدا کند، اما…
بررسی فیلم:
“فِراری” داستان زندگی ما انسانهاست که هر کدام به طریقی بدنبال پیدا کردن هویت و شناخت خود هستیم. گاهی برای خود رویاهایی از هویتهای آیندهمان میسازیم و چنان بیپروا و بدون شناخت مسیر و مقصد، در پی آن رویا میدویم که گویی هیچکس و هیچ چیز به جز خودمان را نمیبینیم.
“فِراری” نامی است که بیننده با دیدن پوستر و عکسهای آن اتومبیل گران قیمتی را میبیند و میشناسد، درست مانند رویاهایی که حتی نمیدانیم برای چه و چرا بدنبالشان هستیم، با فیلم همراه میشویم ولی در انتها “لغت فرار از خود” بسیار پر رنگتر برایمان جلوه میکند.
دختری که از منِ بیهویت، به دنبال راه چاره و فراری است که بتواند رویا و هویت خود را پیدا کند، ولی حتی شناخت هدف و هویت برایش نامفهوم است. او سعی میکند هر چه در زندگی دارد را بفروشد و به حراج بگذارد تا شاید بتواند هویتی تازه برای خود بیابد.
اما فارغ از آنیم که جنس حراجی در هر مغازه، دکه و در هر بساط فروشنده دوره گردی یافت میشود. مشتری بسیار دارد اما دوام و ماندگاری حتی برای خریدار خود نخواهد داشت و به راحتی آن را دور میاندازند و یا جایش را به بهتری میدهند. پس چگونه در پی دست یافتن به ارزش و هویت هستیم؟؟؟ اگر خود را جنس دست یافتنی و حراجی برای هر کس و هر چیز ارائه میکنیم!
چه زیبا در کلام یادآور میشود که ما “به بهای گزافی خریداری شدهایم پس غلام انسانها نشوید”؛ خداوند ما را به بهایی نه از زَر و سیم، بلکه با خون پسر یگانه خود باز خرید کرد تا در اسارت و بندگی گناه نباشیم و در آزادی از این اسارت بسوی آغوش و پر مِهر پدر گام برداریم و از محبت او لبریز شویم.
آمین که هویت خود را از خالق و آفریننده و پدر خود و در مسیح، آن مکاشفه بیمانند، جستجو کنیم و شناسنامه حقیقی خود در او را بیابیم، آمین.