من یک زن هستم

من یک زن هستم

فیض، رحمت و سلامتی از جانب خدای پدر و از جانب خداوندمان عیسی مسیح، در حقیقت و محبت با ما خواهد بود.
خداوند را شکرگزار هستیم که با شماره‌ای دیگر از صفحه من یک زن هستم با شما بانوان اسمیرنا همراه هستیم. در اين شماره قصد داریم تا با شما عزیزان درباره طرد شدگی‌ها و بارها صحبت کنیم و نگاهي بیندازیم به کلام خداوند در این مورد.
این برنامه از سه بخش تشکیل می‌شود، ابتدا با دعا و پرستش شروع می‌کنیم، سپس پیام و آیه (اشعیا ۴۹: ۱۵) را با آنها به اشتراک گذاشته و می‌خواهیم که بانوان بر اینکه چه مواقعی احساس طرد شدگی شدید داشته و کجاها بار گناهان مانع از حرکت‌شان شده تامل داشته باشند و امروز این موارد را به خداوند بسپارند؛ و در بخش سوم و پایانی سرگرمی خواهیم داشت که نام آن را «گره رو باز کن» گذاشته‌ایم؛ به این صورت که دو گروه با تعدادی زوج دستان یکدیگر را در جهت مخالف بهم داده و گره‌ای به وجود می‌آورند، حال می‌بایست به یکدیگر کمک کنند تا این گره بدون اینکه دست‌ها از هم جدا شوند باز گردد که در نهایت حلقه‌ای با دستان یکدیگر بوجود می‌آورند.
هدف از این برنامه‌ریزی مشارکت سازنده همراه با شادی خواهد بود و زمان‌بندی تقریبی که برای آن در نظر گرفته‌ایم ۱۰ دقیقه به جهت خوش‌آمدگویی، ۱۵ دقیقه دعا و پرستش، اجرای برنامه و پیام حدود ۱۵ دقیقه و در بخش پایانی حدود ۲۰ دقیقه را به جهت بازی و سرگرمی به آن اختصاص می‌دهید و پس از آن وارد مشارکت انتهای برنامه خواهیم شد.
پس از خوش‌آمدگویی، با دعا و شادی خداوندمان را پرستش کرده و اجرای برنامه را با پیامی از خداوند شروع می‌کنیم.
به داستان موسی نگاهی می‌اندازیم که خداوند چطور با او بود و موسی را از طردشدگی‌ها و گناهانش عبور داد. موسی در شرایط عجیبی به دنیا آمد و مادرش مجبور شد که او را در ۳ ماهگی در رود نیل رها کند. ولی این پایان کار خداوند با موسی نیست چراکه دختر فرعون او را پیدا می‌کند و سرانجام موسی در قصر فرعون بزرگ می‌شود.
روزی که موسی برای دیدن برادران عبرانی خود از قصر به بیرون می‌رود با صحنه‌ای مواجه شده و می‌بیند که مردی مصری برادر عبرانی‌اش را به باد کتک گرفته است؛ موسی نگاهی به این سو و آن سو می‌اندازد و چون کسی را مشاهده نمی‌کند آن مرد مصری را کشته و او را پنهان می‌کند. روز بعد موسی متوجه می‌شود که خبر جرمی که مرتکب شده در تمامی مصر پخش شده و رسوا گردیده است؛ بنابراین موسی به ناچار مجبور به ترک و فرار از مصر می‌شود.
موسی به سرزمین مدیان پناه می‌برد و در آنجا سعی می‌کند زندگی جدیدی آغاز کند. او در آنجا ازدواج می‌کند و صاحب دو فرزند می‌گردد ولی هنوز زخم‌ها، طردشدگی‌ها و گناهانش مانند کوله‌ای سنگین بروی شانه‌هایش بود. چهل سال گذشت؛ روزی در بیابان نزدیک کوه سینا خداوند او را در بوته‌ای سوزان ملاقات می‌کند، بوته‌ای که شعله‌ور بود اما نمی‌سوخت.
نکته‌ای که بسیار جالب توجه است این می‌باشد که چرا خدا اینطور با موسی ملاقات کرد؟ چرا در بوته سوزان؟ بوته نشان دهنده ضعیف‌ترین گیاه می‌باشد ولی این بوته یک چیز متفاوت داشته است! این بوته شعله‌ور بود اما نمی‌سوخت! آیا به این فکر کرده‌اید که چرا؟ زیرا حضور خداوند در آن بوته بود.
امروز اگر ما مانند بوته ضعیف‌ترین باشیم یا مثل موسی به اجبار بی‌هویت شده باشیم خبر خوشی در راه است؛ خداوند وعده‌ای در کتاب اشعیا باب 49 آیه 15 به ما داده است: «آیا ممکن است مادر کودک شیرخواره‌ی خود را فراموش کند، و بر پسر رَحِم خویش ترحم ننماید؟ اینان ممکن است فراموش کنند، اما من هرگز تو را فراموش نخواهم کرد.»
بله درست است؟! خداوند هیچگاه ما را فراموش نمی‌کند. شاید هر کدام از ما خیلی اوقات رها شدیم، زخم خوردیم یا حتی در سختی‌ها گرفتار شده‌ایم، ولی خداوند می‌خواهد این کوله‌بار سنگین را از دوش ما بردارد. کوله باری از خستگی‌ها، درماندگی‌ها و گناهان را از دوش ما برداشته و خودش به جای ما آن را به دوش بکشد. اگر امروز این پیام را می‌شنوید و یا می‌خوانید بدانید که خداوند شما را دعوت کرده تا کوله بارهای سنگین را از شما بگیرد و شما را احیا کند.
پس از آن پیامی تصویری را که تجهیزات مورد نیاز آن تنها یک لیوان آب می‌باشد را با بانوان عزیز به اشتراک می‌گذاریم.
لیوان آب را برداشته و از حضار بپرسید که بنظر آنها وزن این لیوان آب چقدر است. هرکدام عددی را به شما می‌گویند و شما در پاسخ این را یادآور شوید که مهم نیست وزن این لیوان چقدر است، مهم این می‌باشد که وقتی این لیوان آب را در مدت زمانی طولانی در دستانمان بگیریم وزن آن کم‌کم برای ما زیاد می‌شود؛ آنقدر که توان دستمان از بین رفته و کم‌کم قدرت نگهداری و حرکت را از دست می‌دهد. زمانی که ما بارهایی مانند خستگی‌ها، زخم‌ها و گناهان را با خود نگه می‌داریم کم‌کم از حرکت می‌ایستیم، پس بهتر است بارها را زمین بگذاریم و اجازه دهیم خداوند عمل کند.
خداوندم شکرگزاری می‌کنیم بابت این مشارکت‌ها و محبت و فیض بی‌نهایت تو ای پدرجان؛ امروز به حضور تو آمده‌ایم و بارها و نگرانی‌های خود را به حضور تو می‌آوریم و از تو می‌طلبیم که شفای تو جاری شود و سیاهی‌های قلب ما با محبت و فیض تو پاک گردد، زیرا تو ای پدر جان تنها کسی هستی که با دستان پر قدرتت می‌توانی سنگینی و کوله بار پر از مشکلات و گناه را از دوش ما برداری؛ در نام یگانه فرزندت دعایمان را به حضورت اوردیم با شکر و سپاس، آمین.

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

مجله فرهنگ و هنر مسیحی اسمیرنا شماره 47
کابلی به محبت آسمانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست