شالوم خداوند بر شما
اینبار با موضوع نظم و سپردن در کنار شما هستیم. همانطور که در شماره پیشین مجله با شما موضوع نظم را در میان گذاشتیم شاهد آن بودیم که ما همگی در بسیاری از موارد، از نظم به وسواس رسیدهایم. وسواس سنگ بزرگی است که مانع جاری شدن انضباط در همه امور زندگیمان میشود.
همه ما به نوعی وسواس داشتن را چشیدهایم. شاید در وهله اول به این واژه به عنوان یک بیماری که در تمیزی مشاهده میشود نگاه کنیم؛ ولی وسواس جوانب بسیاری دارد. میل ما به کمالگرایی در هر موضوعی ما را از هدف اصلی دور میکند. هدف اصلی شناخت خداوند در زندگی ماست و رابطه داشتن با او و فرزندان او. اما ما همه جا با این نگرش، وسواسی برخورد میکنیم که مانع ایجاد یک رابطه صادقانه و خالصانه است و اولین شخصی که ضربه میخورد خودمان هستیم. اگرچه اطرافیان هم از آسیب این موضوع بینصیب نیستند اما اول از همه، ما از مشارکتها دور میشویم و این تمایل که کارها را شخصاً باید انجام دهیم ما را در برمیگیرد و این ما را به این سمت سوق میدهد که انتظاراتمان از افراد خانواده (چه جسمانی، چه روحانی و چه اجتماعی) بالا رفته و دچار دلشکستگی شویم. غرغر و شکایت ما را در بر میگیرد چون تمامی بار را میخواهیم به تنهایی به دوش بکشیم و این ما را از پا در میآورد…
حتی گاهی خودمان را نیز محکوم میکنیم چون قادر به انجام بیعیب و نقص امور نبودهایم.
و اما راه مبارزه با این نحوه نگرش سپردن است…
آری سپردن…؛ مهم این نیست که چقدر کار بیعیب و نقص تمام میشود بلکه مهم رابطهای است که شکل میگیرد؛ حتی اگر دیگران بسیار ضعیفتر عمل کنند.
خداوند در تمام کتاب مقدس به ما این مهم را یادآور میشود.
«خوشا به حال فقیران در روح چون پادشاهی آسمان از آن ایشان است. خوشا به حال ماتمیان زیرا آنان…»
خداوند به دنبال بهترین شخص از هر قبیله نبوده و از هر قوم همیشه ضعیفترین را انتخاب کرده و نام خودش را جلال میدهد.
در کتاب داوران خداوند جدعون را جنگاور دلاور میدید؛ شخصی که از ترس در خانهْ گندم میکوبید، کوچکترین در خانواده، و خانوادهاش نیز کوچکترین در قوم بودند. اما خدا او را جنگاور و دلاور دید و گفت نترس من با تو هستم. چقدر خودمان و اطرافیانمان را آن طور که خدا میبیند نگاه میکنیم. آیا این را دریافتهایم که آنها فرزندان خداوند هستند و خدا با آنهاست؟ آیا میتوانیم انجام امور را به خداوند بسپاریم و در مقام همکاران عمل کنیم؟
آری ما همکاران خوانده شدهایم یعنی یک تیم بزرگ؛ در یک تیم اعضا چگونه باید عمل کنند تا پیروزی حاصل آید و به هدف بزنند؟
همدلی، تحمل بار، تشویق، تسلی، پوشاندن ضعفها، اطاعت از رهبران و… اینها وظایف یک تیم است.
در مرحله سپردن به نقطهای میرسیم که باید از مَنیَتها خالی شویم تا خداوند سکان امور را بدست گیرد.
راه خود را به خداوند بسپار، و بر او توکل کن، که او عمل خواهد کرد. (مزمور ۳۷: ۵)
و این تنها یک بار در زندگی اتفاق نمیافتد بلکه در تمامی لحظات و در تمامی امور همراه ماست. هر چقدر وسعت دیدمان را گسترش بدهیم میبینیم که چه میدان بزرگی برای سپردن داریم.
کارهای خویش را به خداوند بسپار که تدبیرهایت استوار خواهد شد. (امثال 16: 3)
خداوند در کلامش تشویقمان میکند تا همه چیز را به او بسپاریم و تمامی قسمتهای کتاب مقدس یادآور این سپردنهاست…
زمانهایی که قوم نگاهشان به سمت یهوه بود و ثمرات همه چیز نیکو بود و هر موقع که نمیتوانستند به خدایی که آنها را نجات داده زندگیشان را بسپارند، از راهی که مملو از برکت بوده جدا میشدند و نتیجه و ثمرهی آن را نیز میدیدند.
ما وقتی قلبمان را به عیسی سپردیم او را به خانه دلمان وارد کردیم، اما آیا به او اجازه دادهایم تا در خانهْ افکار ما پادشاهی کند؟ آیا از او مشورت میگیریم و در الگویی که به ما سپرده عمل میکنیم؟ بیایید او را وارد تمام اتاقهای زندگیمان کنیم تا نورش در تمامی خانه دلمان پر شود و اگر اتاقهایی در هر گوشه قرار دارد که در آن شخصاً میل به حکومت داریم آنها را تسلیم او کنیم، زیرا اوست که ما را قوت میبخشد و پیروزی در دستان اوست.
در کتاب یوحنا باب 6 خوراک دادن عیسی به پنج هزار مرد؛ دیدیم که پسرکی تنها ۵ نان و ۲ ماهی داشت اما آندریاس پسرک را به عیسی معرفی کرد با اینکه میدانست که این مقدار برای این مردم به هیچ عنوان کافی نیست. اما در راستی آنچه را که بود به حضور خداوند برد و عیسی با شکرگزاری همان را برکت داد و مردم سیر شدند.
امروز در میان ما چه کسی تنها ۵ نان و ۲ ماهی دارد؟ چه کسی استعداد و توانایی اندک دارد؟ چه کسی اشتیاق دارد ولی در ذهن ما از پس کار برنمیآید. بیایید دستان او را در دستان مسیح بگذاریم و کار را نیز به شبان اعظم بسپاریم. آن زمان است که از شادی این رابطه پر خواهیم شد؛ آن زمان صبر و خویشتنداری، اعتماد و همدلی در ما نیز بارور خواهد شد.
اگر در کاری مهارت داریم کفایت ما از خداست و باید از آنچه را که مفت دریافت کردهایم به دیگران نیز بدهیم تا همکاران خداوند باشیم. منبع ما تمام شدنی نیست پس با سخاوت بیشتر همدیگر را در همه کارها تشویق و تقویت کنیم.
همیشه ما منتظر هستیم کامل شویم تا کاری را به انجام برسانیم؛ حتی همین انتظار را از دیگران نیز داریم، اما چطور آن را یاد بگیریم وقتی در آن تمرینی نداشتهایم! پس همانطور که در نامه فیلیپیان میخوانیم منتظر کامل شدن خود و دیگران نمانیم.
نمیگویم هماکنون به اینها دست یافتهام یا کامل شدهام، بلکه خود را به پیش میرانم تا چیزی را به دست آورم که مسیحْ عیسی برای آن مرا به دست آورد. (فیلیپیان 3: 12)
آری ما کامل نشدهایم و دیگران نیز، اما خود را به پیش میرانیم و دیگران را هم نیز، تا به شباهت آنچه خدا میخواهد درآییم. بیایید برای کمالگراییهایمان توبه کنیم و این به جلو رفتن را هم از خودمان و هم دیگران دریغ نکنیم، چرا که انسان در برابر حکمت و فهم خدا هیچ برتری ندارد و هر لحظه ما نیازمند دریافت حکمت، فهم و هدایت از او هستیم. وقتی در سپردن رشد کنیم انضباط مشارکت در ما جاری خواهد شد و از هر تک رَوی دور خواهیم شد.
وقتی در مشارکت بانوان صحبت میکردیم مثالهای بسیاری در این راستا عنوان شد. مخصوصاً مادرها در سپردن کارها به کودکان مشکلاتی را در میان گذاشتند که کودکان مشتاق کمک هستند اما نمیتوانند از پسِ کارها برآیند. گاهی شاید مجبور میشویم دوباره جارو بکشیم، یا ظرفها را بشوریم و یا…
در این خصوص وقتی در کلام خدا به دنبال الگو بودیم دیدیم که خداوند در قدمهایش شفا و برکت و سلامتی جاری بود، اما با این وجود بارها شاگردان را فرستاد تا خبر خوش را به همه جا برسانند و اعلام کنند که پادشاهی خدا نزدیک است. و اینها تجربیاتیست که فرصتش را خداوند به تکتکِ ما میدهد. پس ما هم باید با فروتنی این فرصت را به بچهها و تمامی اعضای خانواده، حتی اعضای کلیسا بدهیم تا در مسیر رشد خداوند قرار بگیریم و استعدادها و عطایای خود را بشناسیم و همچنین ضعفهای خود را، تا در تجهیز شدن برای آنها قدم بردارند.
ما هم میتوانیم با فروتنی، صبر و خویشتنداری کارها را به دیگران بسپاریم و برای آنها دعا کنیم تا خدا در آن قسمت رشدشان دهد و هر آنچه که بلد هستیم را با آنها در میان بگذاریم، حتی اگر به بهای دوبارهکاری برای ما باشد. باید تمرکزمان را از یک کار کامل و عالی به یک رابطه کامل و عالی تغییر دهیم. همانطور که برای خدا کاری ندارد که در خواب و رویا و بیداری فرزندانش را ملاقات کند چنانکه اکنون نیز انجام میدهد. اما از ما و ضعفهای ما استفاده میکند تا نام خود را جلال دهد و هویت ما را به ما بشناساند تا رابطه ایجاد شود.
رابطه میان ما و خدا و انسانها با یکدیگر و حتی رابطه ما با خودمان نیز شفا مییابد.
عیسی پاسخ داد: «”خداوندْ خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی فکر خود محبت نما.“ این نخستین و بزرگترین حکم است. دوّمین حکم نیز همچون حکم نخستین است: ”همسایهات را همچون خویشتن محبت نما.“ (مَتّی 22 : 37 – 39)
بیایید با هم تمرین کنیم و برای یکدیگر دعا کرده تا ایران و بانوان ایران و کلیساهای ایرانی از این تک روی که شیطان هر لحظه ما را به آن دعوت میکند آزاد شویم و در اتحاد و یکدلی نام خداوند را بالا برده و نام او را جلال دهیم، همانطور که عیسی در یوحنا باب ۱۷ نیز برای شاگردان دعا کرد یکدل شویم.
«من کاری را که به من سپردی، به کمال رساندم، و اینگونه تو را بر روی زمین جلال دادم. پس اکنون ای پدر، تو نیز مرا در حضور خویش جلال ده، به همان جلالی که پیش از آغاز جهان نزد تو داشتم. «من نام تو را بر آنان که از جهانیان به من بخشیدی، آشکار ساختم. از آنِ تو بودند و تو ایشان را به من بخشیدی، و کلامت را نگاه داشتند. اکنون دریافتهاند که هرآنچه به من بخشیدهای، براستی از جانب توست. زیرا کلامی را که به من سپردی، بدیشان سپردم، و ایشان آن را پذیرفتند و بهیقین دانستند که از نزد تو آمدهام، و ایمان آوردند که تو مرا فرستادهای. درخواست من برای آنهاست؛ من نه برای دنیا بلکه برای آنهایی درخواست میکنم که تو به من بخشیدهای، زیرا از آنِ تو هستند. هرآنچه از آنِ من است، از آنِ توست و هرآنچه از آنِ توست، از آنِ من است؛ و در ایشان جلال یافتهام. بیش از این در جهان نمیمانم، امّا آنها هنوز در جهانند؛ من نزد تو میآیم. ای پدرِ قدّوس، آنان را به قدرت نام خود که به من بخشیدهای حفظ کن، تا یک باشند، چنانکه ما هستیم. من آنها را تا زمانی که با ایشان بودم، حفظ کردم، و از آنها به قدرت نام تو که به من بخشیدهای، محافظت نمودم. هیچیک از ایشان هلاک نشد، جز فرزند هلاکت، تا گفتۀ کتب مقدّس به حقیقت پیوندد…»
بلی خداوند به ما کارهایی را میسپارد، و ما چگونه نسبت به آنها قدم برمیداریم. سپردن به ایجاد رابطه میانجامد اگر نسبت به آن پاسخگو باشیم، اما اگر افکار و راههای خودمان را دنبال کنیم از هدف اصلی دور شده و آن، به تنهایی و ایجاد حس طردشدگی میانجامد. همانطور که ما لایق نبودیم اما خدا ما را همکاران خواند؛ پس، بیایید ما هم با فیض عمل کنیم. ببخشیم، بسپاریم، محبت کنیم و در فیضِ عمل کردن پیشرو باشیم و هر گونه محکومیت و سرزنش را از خود دور کنیم و به بنا، تشویق و تسلی بپردازیم. برای این کار نیاز داریم تا از آسمان قدرت دریافت کنیم؛ هر جا ناتوانیهایمان را بشناسیم خداوند توانِ ما خواهد شد.
بیایید این تمرین را از کوچکترین کار در روزمره تا بزرگترین قسمت زندگی تمرین کنیم و بسنجیم که خشنودی خدا در چیست؟ در یک کار و نتیجه عالی و بیعیب و نقص، یا رابطهای صمیمانه و پر از محبت و حکمت در جهت رشد و سلامتی برای بدن.
مسح و حکمت خدا با شما
تیم بانوان اسمیرنا