با سلام به خوانندگان مجله اسمیرنا و صفحهی زنان؛ شالوم خداوند بر عروس خود، کلیسا.
چقدر ایمان دارید که عروس خداوند هستید؟ خداوند ما را عروس خطاب میکند، آیا چراغدانتان را پُر کردهاید تا با هم در انتظار داماد بنشینیم؟ صرف نظر از کوچکی و بزرگی و جنسیت، امروز خداوند ما را فرا خوانده تا عروس او باشیم، او ما را دلربا خطاب میکند.
خواهر و عروس من، باغی است دَربسته، چشمهای است قفلشده، و سرچشمهای است مَمهور! (غزل غزلها، باب 4 آیه 12)
چقدر وفادار هستیم؟ چقدر زیر اقتدار خداوند هستیم؟ آیا نشان او را همراه داریم؟ آیا سرهایمان، زانوهایمان در حضورش خم شده است؟ آیا ایمان داریم که خداوند از ما میخواهد مریم باشیم؟
مریم (مادر عیسی) شخصیتی است که در این شماره با مشارکت در آن تامل کردهایم و این برکت را با شما خوانندگان به اشتراک میگذاریم، به این امید که خداوند است بذر را میپاشد و اوست که آبیاری میکند، آمین که زمین نیکوی خداوند باشیم تا بارور شده سی، شصت یا صد برابر ثمر آوریم.
اما قبل از شروع باید بدانیم که مادر عیسی کیست؟
عیسی در متی ۱۲ آیه ۴۸ از ما میپرسد مادر من کیست؟ و برادرانم چه کسانی هستند؟
او به ما اشاره میکند و میگوید اینانند مادر و برادران من! زیرا هر که اراده پدر مرا که در آسمان است به جای آورد برادر، خواهر و مادر من است.
چقدر مشتاق به جای آوردن اراده پدر هستیم؟ او به ما اشاره میکند. ما لایق نیستیم اما این فیض اوست، چقدر ایمان دارید میتوانید مریم باشید؟!!!
بیایید با هم در کلام خداوند و شخصیت این بانو تامل کنیم تا خداوند ما را مسح کند و در فروتنی و ایمان و اطاعت همچون مریم در پی انجام اراده پدر باشیم.
مریم مادر عیسی از نسل داوود پادشاه بود و در شهر ناصره زندگی میکرد و با هیچ مردی همبستر نشده بود.
بنابراین خود خداوندگار به شما نشانهای خواهد داد: اینک باکره آبستن شده، پسری خواهد زاد و او را عِمانوئیل نام خواهد نهاد. (اِشعیا، باب 7 آیه 14)
پس از برداشتن شائول، داوود را برانگیخت تا شاه ایشان گردد، و بر او چنین گواهی داد: ”داوود پسر یَسا را دلخواه خویش یافتم؛ او خواستِ مرا بهطور کامل به جا خواهد آورد.“ «از نسل همین مرد، خدا طبق وعدۀ خود، نجاتدهنده یعنی عیسی را برای اسرائیل فرستاد. (اعمال، باب 13 آیات 22 و 23)
او یک دختر معمولی بود؛ دختر معمولی که به خداوند وفادار بود و در کلام او رشد کرده بود، او برگزیده شده بود تا مادر مسیح موعود پسر خداوند گردد، رحمت خدا شامل حال او شده بود و این را به خوبی میدانست. او در نظر مردم چه ارزشی داشت؟ در نظر خودش چطور؟ چنانکه نوشته شده است: “پارسایی نیست، حتی یکی. هیچکس فهیم نیست، هیچکس جویای خدا نیست. همه گمراه گشتهاند، و با هم باطل گردیدهاند. نیکوکاری نیست، حتی یکی.” (رومیان 3: 12-10)
مریم هم قدوس نبود، تنها خدا قدوس است؛ اما تقدیس شده برای خداوند بود. آمین که ما هم در تقدیس خداوند قدم برداریم و با ایمان به کلام خدا عمل کرده و با قوت روح خدا پیش برویم تا در نظم الهی به آنچه اراده خدا هست دست یابیم و نجات را به دنیا بیاوریم.
مهم این بود که در نظر خداوند بسیار ارزشمند بود، مریم ایمان داشت که خداوند برای نجات بشر نقشه دارد و مسیح خود را میفرستد او به این مهم ایمان داشت و فیض خداوند شامل حال او شد. مریم در پاسخ این فیض درِ قلبش را باز کرد و تسلیم شد و گفت “بشود”، امری محال و غیرممکن، اما نزد خدا هیچ امری ناممکن نیست. چقدر در زندگیمان وعدههای خدا را ناممکن دیدیم و بنا بر عقل و منطق و احساساتمان مسیر را انتخاب کردهایم؟! اطاعت از مردم را جلوتر از اطاعت از خداوند قرار دادیم! چون آن را امری محال میدانستیم. ایمان، بارها این کلمه را به کار بردهایم؛ ایمان داشته باش و برو جلو، اما حقیقت این ایمان در فروتنی پنهان است، مریم خود را بزرگ نمیدید او قدرت خدا را بزرگتر و بالاتر از هر منطقی میدانست، مریم اجازه نداد تا احساساتش او را بفریبد، او نفس خود را به صلیب کشید تا خداوند در او قیام کند. چقدر بارها در زندگی جملهی “من نمیتوانم” را به کار میبردیم؟ واقعیت هست اما حقیقت نیست؛ بله، من نمیتوانم اما خداوند از طریق من عمل خواهد کرد.
فروتنی یعنی به قدرت خداوند ایمان داشتن، این که هر چه داریم از اوست و به هر چیز نیکو که دست خواهیم یافت باز از اوست. ما همچون دستکشی هستیم که باید خودمان را از هر ناراستی پاک کنیم و اجازه بدهیم دست خداوند در ما قرار گیرد، ما به پشتوانه قدرت مقتدر خداوند نیرومند هستیم، بدیهی است که دستکش بدون قدرت خداوند نمیتواند، اما ایمان به فیض او فروتنی است.
مریم، دختر باکره، در مقابل چنین پیامی از جانب خداوند قرار میگیرد! آیا شمشیرهای تیز شده بر ضد مریم را در این لحظه میتوانید ببینید؟ نیش و کنایهها، ترس از دست دادن نامزدش، موقعیت اجتماعی، اعتبار، آبرو، خانواده و... همه چیز، در حال از دست رفتن بود.
به راستی ما در این موقعیت چگونه عمل میکنیم؟
میتوانیم اما و اگرهای زیادی برای خداوند بیاوریم، میتوانیم لب به شکایت باز کنیم، ناامید باشیم، اما خواست خداوند چیست؟ اراده او این است که ما به او اعتماد کنیم. چگونه میگوییم خداوند محبت است، خداوند عظیم است، اما در عمل خود بارها دست رد به محبت او میزنیم و قدرت او را نادیده میگیریم؟!
مریم شاید ترسید، حتی شاید تمام وجودش از آینده پیش رویش لرزید؛ اما نخست در پی خدا بود. او عشقش با خدا را با هیچ چیز معامله نکرد، نه ترس، نه تنهایی و نه حتی رسوایی، هیچ چیز نتوانست مانع اطاعت او شود. تنها چیزی که فکر او را و قلب او را، در برگرفت در پی خداوند بودن بود.
آیا خداوند در اولویت زندگی ماست؟ آیا همچون مریم ما هم عشق با خدا را در اولویت گذاشتهایم؟ ثمره این عشق اطاعت است، اطاعتی نه از روی ترس، بلکه از روی عشق؛ مریم عشق خدا برایش برتر از آبرو، عشق زمینی و همه چیز بود و گفت بشود، چون به خداوند اعتماد داشت و میدانست که خداوند بهترین را انجام میدهد، بنابراین گفت بشود.
داوود چقدر زیبا در مزمور ۲۳ میسراید…
خداوند شبان من است؛ محتاج به هیچ چیز نخواهم بود.
در چراگاههای سرسبز مرا میخواباند؛ نزد آبهای آرامبخش رهبریام میکند.
جان مرا تازه میسازد، و بهخاطر نام خویش، به راههای درست هدایتم میفرماید.
حتی اگر از تاریکترین وادی نیز بگذرم، از بدی نخواهم ترسید، زیرا تو با منی؛ عصا و چوبدستی تو قوّت قلبم میبخشند.
سفرهای برای من در برابر دیدگان دشمنانم میگسترانی! سَرَم را به روغن تدهین میکنی و پیالهام را لبریز میسازی.
همانا نیکویی و محبت، تمام روزهای زندگیام در پی من خواهد بود، و سالیان دراز در خانهی خداوند ساکن خواهم بود.
مریم برگزیده شده بود، مثل تک تک ما انتخاب شده و در کلام خداوند رشد کرده بود. البته فریسیها هم کلام را میدانستند اما تفاوت مریم با فریسیها این بود که او با ایمان کلام را پذیرفته و به آن عمل میکرد. خوانده بود که خداوند، یهوه نیکوست و جویندگانش را پاسخ میدهد. خداوند موسی و قوم را از دریا عبور داده بود، رودخانه اردن به عقب رفته بود، دیوار اریحا ریخته بود، او میدانست که خداوند عمل میکند و از آن رو اعتماد به خداوند را آموخته بود. او میدانست که خداوند وفادار است؛ او آنچه را که سالها خوانده بود را به یاد آورد و قلبش شهادت داد که خداوند وفادار است و خداوند او را دیده، آنچه را که در ذهن او بود بر روی کلامش با ایمان اعلام کرد؛ مریم گفت: “کنیزِ خداوندم. آنچه دربارهی من گفتی، بشود.”
ما چقدر با زبانمان اعلام میکنیم که خداوندا ارادهی تو بشود؟ هیچ چیز از خداوند پوشیده نیست. آیا برای تحقق اراده خداوند در زندگیمان به خدا لبیک گفتهایم؟ آیا آنچه را که از گوشهایمان شنیدهایم و قلبمان شهادت میدهد را به زبان آوردهایم؟ که خداوند نیکوست…
او عصای خداوند شد روی زمین تا خداوند از طریق او عمل کند، ما چقدر به خداوند اجازه عمل کردن میدهیم؟ آیا اطاعت میکنیم؟ ما چقدر به خداوند اعتماد داریم؟ خداوندی که نقشه عظیم خود را برای نجات بشر از اول کشیده آیا به فکر دردها و رنجهای مریم نبود؟ ثمره اعتماد مریم و روح خدا در بطن او، منجی بشر بود. ثمره روح خدا در قلب و افکار من چه چیز است؟ آیا به او اعتماد داریم تا ثمره زندگیمان نجاتی باشد برای همه؟
بیایید با هم در یوحنا باب ۲ تامل کنیم:
روز سوّم، در قانای جلیل عروسی بود و مادر عیسی نیز در آنجا حضور داشت. عیسی و شاگردانش نیز به عروسی دعوت شده بودند. چون شرابْ تمام شد، مادر عیسی به او گفت: «شراب ندارند!» عیسی به او گفت: «بانو، مرا با این امر چه کار است؟ ساعت من هنوز فرا نرسیده.» مادرش خدمتکاران را گفت: «هر چه به شما گوید، بکنید.»
گویی این آیات پروسهای ایمانی را برای ما باز میکند، روز سوم اشاره به رستاخیز مسیح دارد، در این آیات اول اسم مریم آمده و بعد اسم عیسی و شاگردانش، ما در این دنیا هر روز وارد محفلهای میشویم، از جمع کوچک خانوادهمان گرفته تا اجتماع، محل کار و…، ما چقدر پادشاهی و جشن خدا را با خودمان به آن مکانها میبریم؟ گویی ما همه عروس هستیم تا نوید به دنیا آمدن نجات باشیم. بله ما میتوانیم مریم باشیم و در هر مشارکتی که قرار میگیریم چه ایماندار و چه غیر ایماندار عیسی مسیح که از ازل بوده و تا ابد هست را قابل رویت کنیم؛ متولد کنیم. ما چقدر مثل مادر عیسی عمل میکنیم؟
وقتی مریم متوجه شد صاحب میهمانی دچار مشکل شده و شراب تمام شده به سمت عیسی رفت و از او درخواست کرد.
مریم از کجا میدانست که عیسی میتواند؟ با این که معجزهای از او هنوز ندیده بود. عقل و منطق، میتوانست مریم را هدایت کند تا این موضوع را با صاحب میهمانی یا کسی که مسئول هست در میان بگذارد، اما او اول با خدا مشارکت کرد و از او درخواست کرد.
او میدانست اگر کسی قرار است کمکی کند او عیسی است، حتی اگر مسائل دنیوی باشد؛ حتی اگر لایق نباشند، او میدانست که عیسی بیتوجه نیست. مریم تنها کسی بود که با تمام وجودش عمانوئیل یعنی “خدا با ماست” رو چشیده بود. چشیده بود که خدا محبت است و به این مهم ایمان داشت حتی اگر همه دنیا به محبت خدا بگویند “نه”. مریم میدانست که هیچ مردی او را لمس نکرده، مریم میدانست که وعده خدا توهّم نیست، حتی اگر همه دنیا این قضیه را انکار کنند، او درون خودش میدانست که این فرزند وعده، عمانوئیل است.
به راستی ما چقدر محبت خداوند را چشیدهایم؟ بیایید به یاد آوریم تمام کارهای عظیم خداوند را در زندگیمان.
مریم ایمان داشت که عیسی برای تمام آدمها اشک میریزد و بیتوجه از کنار آنها نمیگذرد، سپس به خدمتکاران با اقتدار و ایمان گفت “هر چه به شما گوید بکنید”.
ما چقدر اولویتمان پادشاهی خداوند است؟ مریم نخست در پی پادشاهی خداوند بود، چرا؟ چرا باید در پی پادشاهی او باشیم؟ چون او پادشاهی مقتدر است، قدرتمند؛ هیچ قدرتی بالاتر از او نیست؛ او پادشاهی فروتن است، او پادشاهی است که با زخمهایش شفا یافتیم، شاه شاهان است، او خوار شد تا ما بلند شویم، تحقیر شد، ناسزا شنید، تهمت شنید، اما چشمهایش را به گناهان ما بست و ما را ارزشمند دید. بله ما به بهای بسیار گران خریداری شدیم، او محبت است و ایمان به این حقیقت ما را از هر شکی آزاد خواهد کرد.
بیایید زین پس وارد هر فصل و قسمتی از زندگیمان که میشویم هر چقدر سخت و غیرممکن اول پادشاهی خداوند را جویا باشیم و اعتمادمان را بر او نهیم، مثل مریم قدمهایمان را با اقتدار برداریم و بچشیم که خداوند نیکوست، خداوند محبت است.
مسح، فروتنی و اقتدار خداوند با شما.