یک باید!!!
اینروزها به هر شبکه تلویزیونی یا هر خیابان و کوچه و برزنی که سری بزنیم مالامال از نشانههای جشنی بزرگ یعنی «کریسمس» است. از مجسمههای منجمین و مجوسیانی که عیسای در گهواره را پرستش میکنند گرفته تا مریم، یوسف و چوپانانی که محو آمدن منجی بشر و تولد جسمانیاش هستند؛ حتی درختان کاج، سرودها و نغمههای کریسمسی همه فریاد از جشنی بزرگ و تولد یگانه منجی بشر برآوردهاند.
اما براستی انگیزه و علت کریسمس و آمدن عیسی چه بود؟ انگیزه و علتی که فارق از هر شکل و مراسم سنتی و مذهبی است. یک باید…!!!
کریسمس را قبل از شکل و نحوه بوجود آمدنش باید از انگیزه آن شناخت و درک کرد. ماهیتی که برتر و والاتر از هر سوال روزمره است. اینکه مریم باکره پسری بدنیا آورد و چطور و چگونه، و حتی تا مراسم عقیدتی و اعتقادی و یا حتی مسیحی. ماهیتی که فارق از همه اینان است و پیش از تمامی این پرسشها آن انگیزه نهفته است.
ماهیت «نجات» و انگیزه آن مهمترین «باید» است. بیایید برای دقایقی نگاهی به آفرینش انسان و باغ عدن بیاندازیم. آدم و حوا برای رابطه با خدا آفریده شده تا در کنار او قدم بردارند و با او زیست کنند. با نا اطاعتی راهی به جز رانده شدن آنان از باغ وجود نداشت چرا که خداوند قدوس با گناه و تاریکی نمیتواند نسبت و رابطهای داشته باشد؛ قدوسیت و ذات قدوس او امکان همزیستی با انسان گناهکار را ندارد. آدم و حوا رانده شدند و هیچ راه بازگشتی به بهشت و عدن او و همزیستی برای آنچه برایش آفریده شدند را نداشتند و به نوعی استاندارد لازم برای رابطه با خدا برایشان از بین رفت.
کریسمس یک باید است. بایدی که میباید خدا برای بردن انسان گناهکار به سراغ او بیاید و مهیا کند؛ پلی برای بازگشت و راهی برای پاک شدن این انسان گناهکار.
کلید این پل و پاکی فقط در آمدن صاحب خانه نهفته است و چاره دیگری وجود ندارد. کریسمس نه تنها 2000 سال پیش بلکه از خیلی پیش از اینها تدارک دیده شده است اگر که به ماهیت و انگیزه حقیقی و اول آن بنگریم؛ زمانی که خدا با حوا و آدم سخن گفت، زمانی که با ابراهیم صحبت کرد و او را به مسیر فراخواند، زمانی که با یوشع سخن گفت و حتی تا به جدعون و… او برای نجات بشر تدارک میدید. او در حال ساختن پایههایی برای پل عبور بود. پلی که مسیر باغ و عدن را مهیا میکرد. مسیر بازگشت و قرار گرفتن در نقشه آفرینش او.
کریسمس تنها راه بناکردن و بلند کردن دوباره انسان به استاندارد لازم برای ورود به پادشاهی و ملکوتی است که به آن از بدو آفرینش متعلق بود و با سقوط خود آن را از دست داد.
نگاهی بیاندازیم به دورهای که خدا قوم خود را از مصر رهایی داد و از چنگال فرعون و اسارت و بردگی نجات بخشید. او آنان را برای پرستش و عبادت و رابطه حقیقی فراخواند اما هنوز استاندارد لازم و به عبارتی پل و راه او کامل نشده بود. او به قوم خود در کتاب خروج میگوید به بالای کوه نیایند چرا که در حضور او خواهند مُرد چون استاندارد لازم را ندارند و در حضور آن قدوس ذوب خواهند شد. چون آن شخصی که آسیب خواهد دید انسان است نه خدا. او مانند کاغذی که در کوره آتش و گرما تاب نخواهد آورد شده است چراکه جلال خداوند که آدم و حوا را پوشانده بود تا در حضور او زیست کنند حال وجود ندارد و انسان عریان از پوشش جلال و طلای خداوند است. باید راهی اندیشه کرد و پلی ساخت و آن کریسمس «یک باید» است، نه یک مراسم و مذهب.
کریسمس باید به انجام میرسید و خدا در جسم به میان ما میآمد تا راه و پلی بزند به آنچه در اراده و نقشهاش آفریده بود. چرا که با تمامی عشق و محبتش این آفرینش را به شباهت خود ساخته بود یعنی آدم و حوا.
مانند پدری که بردگی و اسارتهای فرزند گم شدهاش را میبیند و با تمامی عشقی که به او دارد قدم برداشته تا راهی برای سلامت و مسیر درست او مهیا کند. این پدر، افسارگسیختگی و آشوب و خودخواهی فرزند را تاوان میدهد تا بتواند راهی برای نجات و رهایی او مهیا سازد.
کریسمس «یک باید» است. خدایی که محبت است برای نجات فرزندانش قدم برنخواهد داشت؟ البته که او به میان ما باید میآمد.
در عهد عتیق میبینیم که در خیمه عبادت و معبد جایی بنام قدسالاقداس وجود دارد و مظهری از حضور خداوند در میان قوم خود است. اما قوم به حضور او نمیتوانند داخل شوند چرا که استاندارد لازم را نداشته و ندارند. پس پردهای میان قدسالاقداس و مکان مقدس ساخته میشود تا نشانهای باشد از نداشتن این استاندارد برای انسان؛ و اینکه خداوند محافظت خود را بدین گونه منعکس کرد تا انسان آسیبی نبیند. در کریسمس این مهم به انجام رسید؛ او به میان آدمیان آمد و برای گناهانمان بر روی صلیب رفت و در روز سوم برخاست و قیام کرد تا پل و راهی مهیا شود تا به حضور او و در امنیت خون مسیح وارد قدسالاقداس و رابطه با او شویم.
کریسمس یک باید است. کریسمس و مهیا شدن پل و راه خدا بر شما مبارک باد.