شناسنامه فیلم:
«مطرب» فیلمی دیگر در کارنامه هنری کارگردان خوب کشورمان «مصطفی کیایی» است. او که در مقام نویسندگی و تهیهکنندگی نیز در این اثر حضور داشته است اینبار نیز فیلم او توانست از استقبال خوبی برخوردار شود.
پیش از این فیلم «چهار راه استانبول» را از این کارگردان به بررسـی گذاشتهایم. او آثار ماندگاری همچون: «عصر یخبندان، بارکد، خط ویژه، ضد گلوله و بعد از ظهر سگی سگی» را دارا است و این بار از حضور «پرویز پرستویی، الناز شاکردوست و محسن کیایی» در نقشآفرینی این اثر بهره برده است.
خلاصه داستان:
«مطرب» در مورد ابراهیم، خوانندهای است که در زمان قبل از انقلاب به محض اینکه پا به عرصه هنر میگذارد دستخوش انقلاب شده و او را به زندان انداخته و به ممنوعیت هنری وادار میکنند. او که در حسرت خوانندگی و ابراز هنر خود است بطور اتفاقی و اشتباهی به اجرای کنسرتی در ترکیه، کشور دوست و همسایه ایران دعوت میشود ولی چیزی نمیپاید که این اشتباه برملا شده و از اجرای کنسرت او جلوگیری میشود.
پسر ابراهیم که سبک رپ را دنبال کرده است باعث میشود تا ماجراهای تازهای برای ابراهیم رقم بخورد و…..
بررســـی فیلم:
«مطرب» زندگی در زیر سایه ترس و بردگی است. فیلم به ظاهر سعی میکند با زبان طنز و شوخی تماشاگر خود را راضی و شاد نگاه دارد اما در زیر این چادر به ظاهر گلدار ترس و بردگی و تلخی و تاریکی نهفته است.
ابراهیم که برای اولین بار پا به روی عرصه سن گذاشته تا تلاش و عشق بسیار خود را به نمایش بگذارد و هنر خود را به مخاطبین خود ارائه دهد با تفکری تازه روبرو میشود که تفکری ستیزهجو و ترسآور است. حملهای که او را وادار میکند تا به زیر صندلیها خود را پنهان سازد و از دید تماشاگر مخفی شود. او که تا دقایقی قبل برای دیده شدن هنرش لحظه شماری میکرد حال برای پنهان شدن و دیده نشدنش تلاش میکند تا خود را در گوشهای پنهان سازد.
آری این ثمره تاریکی و ترس است. ترسی که نه از احترام و عشق بلکه از بردگی و زنجیر به وجود میآید و سرچشمه آن تاریکی است؛ این ترس او را به گرفتار شدن و زندان میکشاند و درست زمانی که گمان میکند دیگر آزاد شده است باز هم در حیاط با همسر خود با همان ترس و اسارت سخن میگوید و حتی از در آغوش کشیدن همسر و عشق خود ترسان است.
ابراهیم در مرحله تازه زندگی خود یا بهتر بگوییم در انقلاب زندگی خود باز هم در ترس و بردگی است و این تفکر او را به پوچی و تهی بودن میبرد و از برداشتن هر قدمی برای جهشی بسوی هدف فلج میکند.
او به دنبال اتفاق و راهی است تا جرات برداشتن این قدم را مهیا سازد و سوسوی امیدی بوسیله دختر خود را مییابد تا شاید در کشوری دور و خارج از این خاک آن ترس به کنار رود. اما ابراهیم ترس خود را با خود همراه کرده است چرا که ترس و بردگی و زندگی در اسارت، مرز و بوم نمیشناسد.
شاید خواننده ترک نقطه نجات موقتی است برای ابراهیم.که به او توان و فرصتی میدهد تا آرزوی قدیمی خود را زیست کند و اگر بخواهد به آن ادامه دهد.
مسیح ما را از بردگی و اسارت آزاد ساخت و با پذیرفتن او این طناب بردگی و این زنجیرها گسسته است و حال توان پرکشیدن و جهیدن از داخل این قفس مهیاست و در قفس گشوده. تصمیم با ما خواهد بود که آیا از این زندگی در ترس و بر اساس بردگی، میخواهیم نجات یابیم!؟
امروز تماشای این فیلم میتواند مورد گفتگویی برای مشارکت شما و خانوادهتان باشد تا اسارتها و ترسها را بیاد آوریم و در مقابل آن نور حقیقی را وارد زندگیمان کنیم که تاریکی خواهد گریخت!