و باز فرصتی دیگر…؛ شکر برای شما خوانندگان مجله اسمیرنا
همانطور که خوانده¬ایم پارسایی هدیه و فیض خداوند است، اما ما با انجام انضباط¬ها خود را در معرض عمل خدا قرار می¬دهیم تا او ما را متحول سازد؛ تا هر روز بیشتر در این تراشیده شدن پیش برویم. این انضباط¬ها به ما کمک می¬کند تا نفس خود را به صلیب کشیده و اجازه بدهیم مسیح در ما زندگی کند بلکه از حیات او به فراوانی بهرهمند شویم.
در شماره پیشین مجله (۴۰) به اشاره¬ای مختصر در انضباط¬های درونی پرداختیم. حال قصد این را داریم تا در خصوص انضباط¬های بیرونی، لقمه¬های کوچکی از خلاصه کتاب را با شما در میان بگذاریم تا اشتیاق خواندن تمامیِ کتاب را در شما ایجاد کنیم. آمین که نظم مطالعه کتاب را در برنامه¬های خود قرار داده و در این مهم قدم بردارید.
انضباط ساده زیستن؛ چقدر زیبا این فصل از کتاب، نگرش ما را به دنیای مادی نشان می¬دهد.
آیا خدا محور هستیم؟! واقعیت این است که ما در جامعه ایرانی به شدت در این خصوص نیاز به تأمل و رهایی داریم. نداشتن امنیت ما را به این واداشته تا به حس احتیاط و دوراندیشی بیشتر از پادشاهی خدا اهمیت دهیم. چیزهایی را می¬خواهیم که دوست نداریم بلکه کسانی را که دوست نداریم تحت تاثیر قرار دهیم. خجالت می¬کشیم تا زمانیکه لباس¬هایمان پاره نشده و یا ماشین¬مان از کار نیفتاده است، از آنها استفاده کنیم. این را باور کردهایم که عقب افتادن از مد به معنای عقب افتادن از واقعیت است. آزمندی را بلند همتی، احتکار را دوراندیشی و حرص و طمع را سخت کوشی مینامیم. آری، نیاز به امنیت ما را به سمت شهوت در مال و منال و مقام پیش میبرد.
اما مگر نه این است که همه چیز از آنِ خداوند است و ما باید امنیت¬مان را در او بیابیم! آری ما نمی¬توانیم هم بنده پول باشیم و هم خدا؛ هر کجا گنج ماست، دل ما نیز آنجا خواهد بود .ساده زیستن ما را قادر می¬سازد موهبت¬های الهی را همچون هدایایی بپذیریم که از آن ما نیستند، بلکه از آنِ خداوند است و این ما را به سمت بخشش هدایت می¬کند .
جالب است بدانیم که ریاضت و ساده زیستن اصلاً با هم یکی نیستند. ریاضت فقط با فقر و سختی قانع می¬شود، اما ساده زیستن هم در فقر هم در ثروت قانع می¬باشد.
نقطه تمرکز ساده زیستن آن است که در پی پادشاهی خدا و انجام اراده او باشیم، سپس نیازهایمان به ترتیب صحیح پاسخ داده خواهد شد. باید توجه داشته باشیم که هیچ چیزی در زندگی نباید جلوتر از پادشاهی خدا قرار بگیرد، حتی شوق داشتن زندگی ساده و بیپیرایه. حتی ساده زیستن اگر از لحاظ اولویت جای پادشاهی خدا را بگیرد، تبدیل به بتپرستی میشود.
آزادی از نگرانی یکی از شواهد درونی است که نشان میدهد نخست در پی پادشاهی خدا هستیم و ثمره آن یک زندگی شاد و فارغ از دغدغه¬ها می¬باشد. در این قسمت به جایی می¬رسیم که نیاز به تامل در سپردن داریم و برای آزادی از نگرانی نویسنده سه نکته را مورد بررسی قرار می¬دهد.
۱- به این باور داشته باشیم که منبع مالی و گنج و دارایی¬مان به خداوند تعلق دارد، ۲- خدا قادر است از آن حفاظت و مراقبت کند، پس به او اعتماد کنیم، ۳- داراییمان را برای کمک به دیگران به کار بگیریم.
ساده زیستن یعنی آزادی در اعتماد کردن در همه چیز به خدا؛ در انتهای این فصل به ده اصل کنترلکننده برای روشن ساختن معنای ساده زیستن اشاره شده است. ده تمرینی که برای ساده زیستن به ما کمک میکند بلکه اولویت¬مان طلبیدن پادشاهی خدا و انجام اراده او باشد.
در فصل انضباط سکوت و خلوت کردن، نویسنده ما را دعوت میکند تا قدم¬های عیسی را در کلام دنبال کنیم؛ اینکه عیسی دائم در پی این خلوت¬ها بود، خلوتی که نه به خاطر گریختن از مردم، بلکه به منظور بهتر شنیدن نجوای الهی است.
عیسی مدام با خلوتِ درونیِ دل میزیست و مدام خلوت را نیز تجربه می¬کرد.
باید بدانیم در سکوت اگر جویای صدای خدا نباشیم در خلوت با او نخواهیم بود. ما می¬توانیم در یک روز پر از هیاهو و شلوغیْ روزی توام با سکوت را تجربه کنیم، بشرط آنکه سر و صداها بازتابی از حضور خدا و صداها و پیام¬هایی از او باشد، زیرا نزدیک آمدن برای شنیدن بهتر است از تقدیم قربانیِ احمقان (جامعه باب 5).
سکوت یکی از عمیق¬ترین انضباطهای روحالقدس است، زیرا هرگونه گرایش به توجیه کردن را در ما متوقف می¬سازد و ثمره آن اعتماد به خداست تا او از حقانیت ما دفاع کند.
در این فصل نویسنده گام¬هایی به خلوت گزینی را با ما در میان می¬گذارد که بسیار در رابطه ما با خداوند موثر می¬باشد. در فصل انضباط سکوت نویسنده از شب ظلمانی جان سخن می¬گوید، شبی که همچون داروی بیهوشی قبل از جراحی ما را در بر می-گیرد.
انضباط درونی بعدی انضباط در تسلیم و خدمت است که هر دو از اهمیت بسزایی برخوردار است. قدم برداشتن در این انضباط¬ها آزادی¬هایی را برای ما به ارمغان خواهند آورد. تسلیم شدن ما را قادر می¬سازد از یوغ خود کامگی رها شویم. وسواس انجام امور مطابقِ دلخواهِ ما یکی از بزرگترین اسارت¬های عصر حاضر است.
در تسلیم شدن می¬توانیم با آزادی کامل برای دیگران ارزش قائل شویم و رویاها و نقشههایشان برای ما اهمیت می¬یابد. در تسلیم کردن خودمان را انکار میکنیم و این به ما می¬آموزد که بدون اینکه حرفمان به کرسی بنشیند احساس خوشبختی کنیم. انکارِ خود با از دست دادنِ هویت و یا با تحقیرِ خود متفاوت است؛ انکارِ خود یعنی نفع دیگران را بجوییم و در راه دادن به آنها در عمل کنیم.
در انضباط خدمت (حوله به کمر بستن) آزادیهای بسیاری نهفته است؛ خدمت به ما قدرت میدهد تا به بازیهای دنیویِ ترفیع درجه و اقتدار طلبی، «نه» بگوییم و اشتیاق به سلسله مراتب در ما از بین می¬رود. آری اقتدار روحانیِ مَدِ نظر عیسی در مقام و منصب و عنوان نیست، بلکه در حوله¬ای است که در خدمت به کمر بسته¬ایم. جزئیات بسیاری در این فصل با ما در مورد انواع خدمت در میان گذاشته شده است و همچنین ثمرات و شفاهایی که از این طریق به دست میآوریم هم مورد بررسی قرار گرفته است. مثل خدمتِ اجازه دادن به دیگران تا ما را خدمت کنند؛ این خدمت به ما در رهایی از غرور پنهان کمک می¬کند؛ خدمتِ حفظ آبرو (محبت) به ما در آزادی از غیبت و ناسزا گویی، تهمت و افترا کمک می¬کند. آری همانطور که خدمت کردن ثمره دریافت نجات است، ثمره خدمت هم در فرزندی عمل کردن میباشد. در شماره بعدی به معرفی قسمت سوم این کتاب یعنی انضباط¬های گروهی نیز خواهیم پرداخت.
در سپردن به خدا پیروز باشید.
المیرا عزیزی