محبتت زیباست همچون دشتهای پوشیده از گل، وفادار چون رنگینکمانت… آری محبت تو اى خداوندم در پشت لبخندِ خورشید، وجودم را از عشقت می‌سوزاند و همچون درخت در وجودم ریشه می‌دواند.

این عشق توست که چشمانم را باز میکند به روى خوشحالی و کلمات معنی پیدا میکنند. خداوندم لبريزمان کن از محبتت، ای که جان خود را در راه ما دادی، نگاه تو به ما، وقتی به چشمان تو خیره می‌شدیم و انکارت می‌کردیم، فقط محبت بود. حتى وقتی به اندوخته‌هایمان چسبیده بودیم به ما نگاه کردی و محبت کردی، به راستی که این محبت هدیه‌ایست که سخاوتمندانه تو خداوندم بخشیدی و ما دریافت کردیم.

تو قلب تپنده هر نیکویى هستی،کیست مثل تو!؟

صدای جهان را می‌شنوم که تو را می‌ستاید و می‌گوید تو لایق ستایش و پرستش و احترامی. جلال بر تو باد.

 دخترت المیرا

خدای عزیزم

من همیشه آن دختر سرکشی بودم که به حرف‌هایت گوش نکردم تو دختری مطیع می‌خواستی و من اونی بودم که از پنجره نگاه خود، دنیا رو می‌دیدم.

تو مرا در لباس سفید میدیدی و حال زندگی‌ من در رنگ‌ها و نقش‌ها خلاصه می‌شد. می‌دانم که دختر سرکشی بوده‌ام و به هیچ کدام از حرف‌هایت گوش نسپرده‌ام، اما تو مرا دوست داشتی به من محبت کردی و مرا از دل تمام تاریکیها و رنگهای این دنیا نجات بخشیدی تو چه مهربانی.

تو با تدبیرهای حکیمانه‌ات زندگی مرا عوض کردی، هنگامی که صد رنگ بودم مرا یک رنگ ساختی، هنگامی که ناتوان بودم توانایی بخشیدی، هنگامی که تنها بودم تو یار و پناهگاهم شدی، نوازشم کردی و در آغوش امن خودت قرارم دادی؛ خدای مهربانم ای مونس و ای یار من ای عشقم و ای جان من حال می‌دانم که می‌دانی همان دختر سرکش و مغرور که رنگ‌ها را دوست می‌داشت، مطیع تو شده چون لمس کرده و چشیده محبت و مهربانی و نوازش پدرانه تو را، تو آمیختی با تار و پود وجودم، تو با اعجاز مهرت بر قلبم نشستی تا وارث محبتت باشم تو مرا به آغوش کشیدی تا تنهایی‌ام در لابه‌لای روح پرجلالت فراموش شود و من در تو گم شدم، محو شدم، مُردم و در تو دوباره زنده شدم و تا ابد در تو زندگی خواهم کرد.

ای خدای من دوستت دارم.

دخترت ستایش

قلبم در دست توست بنویس آنچه از مسح توست بنویس از عشق خود، از دلبری‌هایت. بنویس از محبت بی‌کرانت محبتی که پوشش آن قوتِ محبتیست که مسیرآن آزادیست. بنویس که بالاترینی و محبتت کامل و بی‌منت. بنویس بر قلبم و حقیقت عشق خود را معنا کن. بنویس از عشقی که ثمرهاش نجاتست، بنویس که عشق تو عمق اعتماد، عمق حکمت و رهاییست. دوستت دارم مرا در عمق عشقت غوطه‌ور کن.

دخترت آرام

گــهی مشتـاق آن نان حیـاتم     گـهی رســوای آن جـام شرابم

گـهی مشتـاق روی رب‌الارباب      گـهی شرمنـده از کـار حیـاتم

تـویی در زندگیم نور حیات و      منم سرگشتـه و گـم کرده راهم

تـویی قربـانـی از بـهر گنــاه و      من، آن مصلوب گر بـی‌آبرویـم

 پسرت یاشار

با نگاهم عاشقانه دل به دریا می‌زنم
من برای عشق عیسی دل به فردا می‌زنم

چون همان استر بدانم عشق چیست 
غربت و درماندگی از آن کیست
یافتم راه وفا و عهد را
راه ایمان و صفا و صدق را

من که با ایمان به عیسی زندهام 
با همان ایمان به راهش سردهم

شاید این چشمان و هوش بی‌نظیر
هست رازگاهی پردلیل
تا که با ایمان از آنها بگذرم
دشمنم را سخت درهم بشکنم

 با درایت با همان روح‌القدس
باهمان ایمان به امیدی بزرگ
از سیاهی بگذرم من زود زود
و بسازم قصری از زیبایی‌ها
من که تنها نیستم چون دیگران
یا که تنها نیستم در این جهان
فخر عالم من شوم با او که هست 
زنده و جاوید با پیمان زن 

دخترت اشرف

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

استان لرستان
دعا برای آبادان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست