بالا رفتن سن اجباری است، اما پیر شدن نه!
از بالا رفتن سن لذت ببرید! واقعاً چه کسی دوست دارد پیر شود؟ اما تحقیقات نشان میدهد که پیر شدن لزوماً قرار نیست تجربهای منفی باشد. پیری مزیتهای زیادی دارد؛ مثل یک فرش کهنه. پیری میتواند به ما کمک کند مسائل دنیا را ظریفتر و با دیدی عمیقتر ببینیم. کندتر شدن اجازه میدهد بتوانیم گلها را ببوییم و لذت پنهان در زندگی را در آغوش بکشیم. عوامل خاصی میتواند به ما در ایجاد یک رویکرد مثبت به پیری کمک کند. البته برخوردار بودن از وضعیت سلامتی خوب اگر بخواهیم فعال بمانیم اهمیت زیادی دارد.
برخورداری از سلامت جسمانی نیاز به نرمشها و ورزشهایی دارد تا بتوانیم در داشتن وضعیت سلامتی مناسب موفق باشیم، و به همین صورت ما نیاز داریم تا در طول زندگی به وضعیت روحانی خود رسیدگی و آن را در وضعیت مناسبی نیز قرار دهیم.
مطالعه کتاب، وقت گذاشتن با خانواده و مشارکت با خداوند نیز میتواند ما را از نظر سلامت روحانی تقویت کند، چیزی که کلام خداوند در مورد آن همیشه به ما هشدار داده است که در روح هر روز و هر ساعت تازه و قویتر شویم.
همه میدانیم که دوران سالمندی مانند دیگر دورانهای زندگی ویژگیهای خاص خودش را دارد و برخی از شرایطی که در این دوران ایجاد میشود، کم و بیش در مورد همهی سالمندان صدق میکند. اما معمولاً در مورد شیوع و شدت این شرایط، اغراق میشود و در اینجاست که تصور ما از پا به سن گذاشتن منفی میشود و به اصطلاح باورهای قالبی و کلیشهای دربارهی سالمندی ما را مشغول خود میکند و باعث میشود نه تنها نگرش کلی نامطلوبی نسبت به دوران سالمندی پیدا کنیم، بلکه در شیوهی رفتار ما با سالمندانی که با آنها زندگی میکنیم هم تغییر منفی به وجود میآورد.
در این مقاله پانزده باور قالبی و کلیشهای راجع به سالمندی را که رواج بیشتری دارد، مورد بررسی قرار میدهیم. امیدواریم بعد از مطالعهی این باورهای افسانهای و آشنا شدن با واقعیتهای سالمندی، آرزوی صدساله شدن در وجود نازنین شما صد چندان شود!
در میان باورهای غلط بیشتر به مواردی میپردازیم که کلیشهای هستند و هیچ پایه و اساس علمی ندارند، بلکه فقط از زبانی به زبان دیگر در اجتماع منتقل شده و همچنان در حال انتقال هستند.
* همهی آدمهای سالمند مثل هم هستند.
تفاوتهای فردی سالمندان با یکدیگر، بیش از دیگر گروههای سنی است. درواقع نمیشوند رفتارهای و شخصیتهای افراد را به شرایط سنی نسبت داد. زیرا ما انسانها به مرور و در راستای افزایش سن رفتارهای ما نیز رشد و تغییر میکنند و چه بهتر که ما بتوانیم در این پروسه سنی رفتار خود را نیز به سمت بهترینها رشد دهیم.
* نیازهای اصلی سالمندان با نیازهای اصلی افراد جوانتر تفاوت دارد.
واقعیت این است که نیازهای اصلی بشر با افزایش سن عوض نمیشود. بلکه در همان قالب و اولویتهای ذهنی رشد میکنند، آمین که ما با ماندن در راه خداوند و اولویتهایی که ما را در رابطهای تنگاتنگ با خداوند قرار میدهد رشد کنیم و روز به روز با ریشه کردن در این اولویتها در خداوند قویتر و محکمتر باشیم.
* سالمندان به دلیل کاهش قدرت تولید اقتصادی، سربار خانواده و جامعه هستند.
حقیقت این است که سالمندان با این که دیگر مثل گذشته نمیتوانند کارهای درآمدزا داشته باشند، اما با به عهده گرفتن مسئولیتهای حساسی در مقام پدرکلان/ مادرکلان، مراقب کوچکترها، داوطلب انجام کارهای عامالمنفعه و خیریه، یا به دلیل شرکت در فعالیتهای اجتماعی که نیاز به پختگی و دانش زیادی دارند، بارهای بزرگی را از دوش خانواده و جامعه برمیدارند.
در واقع وجود بزرگان در خانواده و یا هرگروه و جامعهای میتواند نقش بسزایی در رهبری هر چه بهتر آن بخش از کار گروهی شود، چیزی که کلام خداوند نیز به ما توصیه میکند در مورد وجود بزرگانی که میتوانند در حکمت و درایت هرچه بهتر و بیشتر ما را هدفمند و متمرکز به سوی هدف اصلی گروه یاری دهند.
* با پیر شدن، توانایی یادگیری اغلب از بین میرود.
بهتر است اینگونه این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم، چیزی که در سالمندان تغییر میکند، الگوهای یادگیری و سرعت یادگیری است و ظرفیت و توانایی اصلی یادگیری در فرد به قوت خود باقیست. بله، دقیقاً و کاملاً همینطور است و ظرفیت یادگیری حفظ میشود، تنها سرعت یادگیری بنا به شرایط سنی تغییر میکند. سرعت عملکرد انسانها را نمیتوانیم به عدم کارایی مناسب آنها نسبت دهیم.
* همهی سالمندان به افسردگی مبتلا میشوند.
اغلب سالمندان، افسردگی ندارند. افسردگی بخش طبیعی سالمندی نیست، بلکه یک بیماری است که نیاز به درمان دارد. افزایش سن به تنهایی عامل خطری برای ابتلا به افسردگی به شمار نمیرود.
وقتی افراد در زندگی دچار بینظمی و نداشتن برنامهای مرتب و هدفمند برای خود میشوند در واقع زمینهی ابتلا به افسردگی را برای خود فراهم میکنند. این شرایط نه تنها در قالب زندگی جسمانی بلکه در زندگی روحانی ما نیز میتواند پیش بیاید. اگر ما در زندگی روحانی خود دارای هدف و نظمی بلند مدت باشیم نه تنها با بیشتر شدن سن قویتر و محکمتر میشویم بلکه میتوانیم تازگی خود را در جسم و روح حفظ کنیم.
* فراموش کردن امور متعدد در سالمندی، نشانهای از آغاز دمانس است.
دمانس یک اصلاح پزشکی است و از ریشه لاتین “Dementia” گرفته شده است و معنی آن بر اساس فرهنگ لغت به اختلال شدید در ظرفیت فکری در اثر از دست دادن یا آسیب دیدن سلولهای عصبی مغزی گفته میشود.
مشکلات حافظه در سالمندی ممکن است ناشی از عوامل دیگری باشد، به عنوان مثال، ممکن است به داروها، شرایط پزشکی سالمند یا افسردگی او مربوط باشد. درست است که زیاد فراموش کردن میتواند نشانهی اولیهی دمانس باشد، اما این لزوماً به این معنا نیست که سالمند مبتلا به فراموشیهای زیاد است و یا حتماً در آینده به دمانس مبتلا خواهد شد.
تغییر و تحول یکی از زیباییهای زندگی است. فصلها عوض میشوند، زمین عوض میشود، آدمها عوض میشوند، نگاهشان تغییر میکند، ظاهرشان تغییر میکند، همه چیز در این دنیا تغییر میکند و ما دو راه داریم؛ یا با این تغییرات کنار میآییم و از آنها لذت میبریم یا…، زندگی همین است!
شاید ما با خود فکر کنیم همیشه بر سر دوراهیهای زندگی ممکن است انتخابی نادرست داشته باشیم. بله کاملاً درست است، وقتی ما بصورت خود محور و تنها سعی در شناخت درست از غلط و حتی تغییر مسیری زندگی و شاید ایجاد موقعیتهای نو و تازه در زندگی داریم به طور قطعی دچار شکست خواهیم شد، اما وقتی بر سر هر دوراهی و یا ساختن موقعیتهای تازه در زندگی با خدا مشورت داشته باشیم مطمئناً به هدف خواهیم زد.
بهتر است به این موضوع از این زاویه بپردازیم که نه تنها مشارکت با خداوند در مسائل زندگی بلکه مشارکت در مسائل روحانی نیز ما را به بهترین شکل آماده سختیهای زندگی خواهد کرد، موقعیتهای بسیار سختی را شاید در زندگی پشت سر گذاشته باشیم و شاید همین الان در این موقعیت سخت قرار داریم، اما ما نباید این را فراموش کنیم که پدر آسمانی میتواند کوله بارهای ما را بردارد؛ بر سر دوراهیهایی که مجبور هستیم یکی را انتخاب کنیم او بهترین مشاور و حکیمترین پدر است؛ زمانی که سختیهای دنیا در تلاش است تا برچسبهایی همچون، ضعف، افسردگی، ناامیدی، عدم موفقیت و شکستپذیر بودن را به ما بچسباند بیاد آوریم که پدر آسمانی ما میتواند امیدی زنده را درون ما بیدار کند تا ما همچنان در هر زمان اشتیاق به مشورت کردن با او داشته باشیم.
تک تک ما در طی سالها زندگی، تغییرات زیادی را پشت سر گذاشتهایم، تحولات بسیاری را تجربه کردهایم، در یک کلام همهی ما طعم زندگی را چشیدهایم. آیا پس از این همه تحول و تجربیات تلخ و شیرین، شایسته این نیست که یاد بگیریم در تمامی قسمتهای زندگی با مشارکت خداوند در او ریشه کرده و قوت و حکمت و ارادهی او را برای زندگی خود و همهی ایمانداران بطلبیم؟
برکت خداوند با شما