شناسنامه فیلم:
شاید امروزه کمتر کسی باشد که داستان و نام رمان محبوب و معروف «بینوایان» را نشنیده باشد چرا که این نوشته حیرت انگیز ویکتور هوگو بارها ترجمه و یا بصورت فیلم و سریال و کارتونهای بیشماری شنیده و دیده شده است.
ژان والژان، کوزت، ژاور و خانواده تناردیه حتی به مثالها و ضربالمثلهای بیشماری نیز تبدیل شدهاند. اما اینبار تام هوپر کارگردان بریتانیایی نسخه متفاوت و قابل تاملی از «بینوایان» را جلوی دوربین خود برد. این کارگردان که با فیلم «سخنرانی پادشاه» نام خود را در گیرنده اسکار و جوایز متعدد ثبت کرده است اینبار با اثری موزیکال بیننده خود را جذب اثر خود میکند.
همراهی بازیگرانی چون: هیو جکمن (بازیگر ایکس من) – راسل کورو و آن هتوی با شرایط خوانندگی و متن دشوار کمک شایانی در موثر بودن این اثر در یادها خواهد داشت.
خلاصه فیلم:
ژان والژان که به جرم دزدیدن قرص نانی برای خواهرزاده خود سالهاست که در بردگی و اسارت زندانی است حکم آزادی خود را پس از سالها بدست میگیرد . اما این حکم آزادی او را زندانی خطرناک معرفی میکند و ژان والژان موفق نمیشود تا شغل و کسب و کاری برای خود بیابد چرا که همگی او را طرد میکنند.
او بناچار به کلیسایی پناه میبرد و در شب با دزدی شمعدانیهای نقره فرار میکند. اما او دستگیر شده و به کلیسا آورده میشود و با بخشش پدر روحانی کلیسا زندگی تازهای با سرمایه شمعدانیها بدست میآورد تا اینکه ملاقات با زنی او را در مسیر تازهای از انتخاب و زندگی قرار میدهد…
بررسی فیلم :
داستان بخششی که زندگیها را دگرگون میکند و در مسیر تازهای قرار میدهد حقیقتی است آشنا. در همان ابتدای فیلم گناهکاران و بردههای این دنیا در حال کشیدن کشتی نجات به ساحلند و سرود میخوانند تا مسیح دعا و نالههایشان را بشنود.
یکی از این گناهکاران هر چند کوچک و بزرگ ژان والژان است که حکم آزادی مشروطی از دولت و اقتدار این دنیا میگیرد که خود در حقیقت اسارتی است که ذات خود باز او را در زنجیر نگه دارد. این حکم آزادی و محبت دنیا، شخص خود را خطرناک و بد معرفی میکند بطوری که ژان والژان نمیتواند کار و مسیری در زندگی پیدا کند بجز دزدی و بازگشت به اسارت.
اما بخششی که در مسیح مییابد و در کلیسا یعنی بدن مسیح به حقیقت آن پی میبرد او را از اسارت و بردگی رهایی میبخشد و زندگی و مسیری تازه به او میدهد تا بتواند دست دیگران را نیز بگیرد و یاری دهنده باشد. رهبر کلیسا به او تخت و خوراکی میدهد تا از ظلم و درد این دنیا بیارامد و این دیالوگ این رهبر و دعای برکت و خیر برای ژان والژان نمایانگر اهمیت و مسئولیت مهم ما ایمانداران به عنوان کلیسا است. او شمعدانیهایی را به بخشش میگیرد و سرمایه زندگی جدید خود میکند و این نمادی از نور و امیدی تازه و زنده یعنی مسیح در زندگی است. دیالوگها و بازی بینظیر ژان والژان که در حال توبه است و برگ محکومیتی که بر باد میدهد یکی از بهترین دقایق این اثر است. در پلانهای زیادی میبینیم که ژان والژان را به کد و شماره زندانی و اسارتش صدا میکنند تا هویتی را یادآور شوند که بردگی حقیقت آن است و هویت راستی و واقعی او را بدزدند و ویران کنند. او حال به پیرمرد در حال مرگ در زیر چرخ گاری یاری میدهد و بدنبال ظلمی که به زن جوانی شده است پا به خیابانها و محلهای خطرناک میگذارد تا او را نجات دهد.
اما در آنسو این زن که برای محافظت و مراقبت از تنها دختر خود کوزت بیگاری میکند حال که با ظلمی مضاعف روبروست برای شفا و درمان دختر خود و تهیه پول آن دست به دامان دنیا میشود و در عوض این نجات دروغین، دنیا او را مجبور میکند موی خود را بفروشد و سر او را میتراشد. نمادی از کار روحالقدس در ما (داستان شمشون را بیاد آورید). در قدم بعد او را وادار به فروش دندانهایش میکنند (نمادی از جویدن و فهم و درک اراده و کلام خدا و نان روزانه). او مدام تکرار میکند که این پول دخترم را نجات خواهد داد و دنیا او را تشویق به همین قدمها میکند. در ادامه این روند، قدم به قدم او را وادار به تن فروشی کرده و در آخر نیز او را بیرون انداخته و محکوم به دزدی و مرگ میکنند. ارزش انسان، تباه شده است.
در اینسو ژان والژان پس از مرگ مادر با همه سختیها و خطرات کوزت را رهایی میدهد و در انتها در راه همین آزادی جان خود را از دست میدهد. شاید زیادی صفحات در مورد این داستان و این فیلم میشود نوشت و نوشت. اما به همین مقدار بسنده میکنیم و ایمان داریم با این تامل به تماشای فیلم خواهید نشست. شما نیز میتوانید نظرات و پیشنهادات خود را درد مورد این فیلم برای ما ارسال نمایید. برکت خدا بر شما باشد و بماند.