با سلام به شما عزیزان. در شمارههای پیشین صفحه «تاریخ سازان آسمانی» در مورد گروهی به نام «آناباپتیستها» و «فلیکس مانز» و «جرج واگنر» صحبت کردیم. در این شماره قصد داریم به زندگی یکی دیگر از افراد این گروه به نام « بالتازار هابمیر» بپردازیم.
همانطور که جمله معروف تاریخسازان آسمانی هر بار بیان میکند:
«مردم معمولاً شکنجه و مرگ دردناک را به خاطر چیزهای دروغ تحمل نمیکنند.»
بالتازار هابمیر(۱۵۲۸-۱۴۸۰)
بالتازار دانشمند و محققی از آناباپتیستها در دوره اصلاحات بود، جنبش رادیکالی او از لوتر به خاطر مفهوم فیض و از کالوین به خاطر انتخابات جدا شد. او با هر دو آنها بر سر غسل تعمید کودکان نیز اختلاف نظر داشت و این نیز دلیل دیگر جدایی آنها بود. وی از تنها رهبران آناباپتیستها بود که موفق شد مدرک دکترای الهیات را دریافت کند و نوشتههای او همچنان الهام بخش مسیحیان در سرتاسر جهان است.
او به عنوان یک دانشمند و محقق به خوبی میدانست که برای اکثر استدلالهای پیرامون اصلاحات کلیسایی دلایل منطقی و برای برخی دیگر دلایل غیر منطقی وجود دارد. از نظر او هر استدلالی یا منطقی بود و یا غیرمنطقی.
شاید زمانهایی دانش پیشرفته او در الهیات باعث میشد که شهامت و جسارت او قربانی افکار سازندهاش شود و این موضوع او را آزار میداد.
به طور مثال یک بار درحالیکه سعی داشت از ارتش شاهزاده فردیناند اتریشی در سوییس فرار کند وی را به اتهام تدریس بر ضد تعمید نوزادان دستگیر کردند. هابمیر فکر کرد که بهتر است در دفاع از خودش نقل قولی از «زولینگی» که در آن زمان از اصلاحطلبان برجسته زوریخ بود مطرح کند. او به اشتباه تصور میکرد که این نقل قول شرایط فعلی او را آسان تر میکند ولی تعجب هابمیر را تصور کنید زمانی که زولینگی اظهارات او را رد کرد و مدعی شد که هابمیر سخنان او را اشتباه درک کرده است.
هابمیر نیز با شرمساری و بدون هیچ دفاعی مجبور به عقب نشینی شد. ولی با تمام این اوصاف او روز بعد درحالیکه وجدانش از این عقب نشینی آشفته بود، انصراف خود را پس گرفت.
به همین دلیل او را به زندان برده، روی میلههای آهنین خوابانیدند تا بلکه درد، بتواند الهیات درست را برای او تفهیم کند. که البته همانطور هم شد چرا که او از تمام اظهارات خود انصراف داد و از زندان آزاد شد و سپس سوییس را ترک کرد.
اما وجدان هابمیر همچنان از کاری که کرده بود آشفته بود، به همین دلیل او در سال ۱۵۲۶ عذرخواهی کوتاه خود را با این مضمون نوشت: «من یک انسان هستم و ممکن است اشتباه کنم، ولی هر که باشم نمیتوانم یک بدعتگذار باشم. خداوندا ضعف مرا ببخش.»
با این همه، او بیشتر از قبل به دنبال هدف و ارزشی که همیشه در پی آن بود ادامه می داد. او به طور گسترده از جایی که بود یعنی در بایرن، موعظه و تدریس میکرد و بزرگسالان را در سر تا سر آن منطقه تعمید می داد.
سرانجام شاهزاده فردیناند به این نتیجه رسید که این جنبشهای اعتراضی، صلح و آرامش را در امپراتوری اتریش، بر هم زده است.
زمانی که هابمیر نظرات الهیاتی خود را عملا به صورت کتبی در آورد، نیروهای شاهزاده فردیناند او را دستگیر کرده و به وین آوردند.
هشت ماه بعد یعنی در تاریخ دهم مارچ سال ۱۵۲۸ میلادی او در آتش سوزانده شد درحالیکه همسرش الیزابت او را ترغیب میکرد که قوی بماند. سه روز بعد از اعدام هابمیر، همسرش الیزابت را نیز درحالیکه سنگی بر گردنش آویخته بودند از پل بزرگ به رودخانه دانوب انداختند.
میراث ایمان آنها، شامل نوشتههایشان میشود که عشق خدا نسبت به همه گناهکاران، تعمید به عنوان شاهدی بر ایمان نجات بخش، و صلح طلبی به عنوان یک تعهد برای مسیحیان را آموزش میدهد.
هابمیر نوشت که ملحدان و بت پرستان نباید شکنجه بشوند و یا عذاب بکشند، بلکه در مواجهه با آنها باید با مهربانی و اشتیاق، اعتماد و اطاعت از خدا را به آنها نشان داد.
در واقع هابمیر، قویترین اظهارات الهیاتی خود را به جنبشهای اصلاحاتی آن دوره ارائه داد ولی این اظهارات به بهای جان او تمام شد.
تن و دل من ممکن است زائل شود، اما خداست صخره دلم و نصیبم تا ابد. مزمور ۲۶:۷۳